من را به گناهی که ” نگاه تو ” در آن بود
بردند سر دار و تو انگار نه انگار
اوج غم این قصه در این شعر همینجاست
من بی تو پریشان و تو انگار نه انگار
دل تنگی و بی هم نفسی حال خرابی ست
روی دلم آوار و تو انگار نه انگار
دور از تو شده سنگ صبور من دلتنگ
یک گوشه ی دیوار و تو انگار نه انگار
جان می کنم و محو تماشایی و هر روز
این حادثه تکرار و تو انگار نه انگار
با عشق تو میمانم و میمیرم اگر چه
من می شوم آزار و تو انگار نه انگار..
"حسین عابدی"
گفتند بخند تا بخندد دنیا..
بر زخم خودش خنده زد آدم اما ،
در خامشی سینه ی ما می بینی
اندوه خدایان اساطیری را؟!
"معصومه صابر"
مدت هاست که برایت چیزى ننوشتهام
زندگى مجال نمىدهد، غم نان!
با وجود این، خودت بهتر مىدانى
نفسى که مىکشم تو هستى
خونى که در رگهایم مىدود
و حرارتى که نمىگذارد یخ کنم
امروز بیشتر از دیروز دوستت مىدارم
و فردا بیشتر از امروز..
و این ضعف من نیست
قدرت تو است..
"احمد شاملو"
تو مرا خواندی و راندی که پر از غم باشم
که دل آشفته ترین آدم عالم باشم
تا که آیینه مرا پیر نشانم بدهد
تا سرافکنده تر از آنچه که هستم باشم...
"علی الوندی"
حال مرا هرکسی می پرسد بگو: خوب است...
اشکش روان
اندوه جاری
زخم ها کاری ست..
"حسین دهلوی"
دلم یک ترانه غمگین خارجی می خواهد!
با زبانی که نمیفهمم چیست!
میخواهم به دردی که نمیدانم چیست ،
زار زار گریه کنم!
"بهرنگ قاسمی"
مانده ام با خودم چه کار کنم!
قصد دارم به "تو" فرار کنم!
تو که در چشم هات خشم و غم است..
تو که دیوانگیت محترم است...
"سیدمهدی موسوی"
کنارم هستی و دوری..
نمیدانم چه خواهد شد!
نقاب خنده هایم را غمی مردانه می گیرد..
"ناشناس"
میروم طرح غصه ای باشم
مثل اندوه خالکوبی هاش
میروم تا که دست بردارم
از جهان مخوف خوبی هاش !
مثل تنهایی خودم ساکت..
مثل تنهایی خودم سر سخت..
مثل تنهایی ِخودم وحشی..
مثل تنهایی خودم بدبخت !
"علیرضا آذر"
در شهر پرسه میزنم و درد میکشم..
در کوچه راه میروم و گریه میکنم..
در خانه چای میخورم و ضجه میزنم..
سهم من از زنانگی م یک جهان غم است..
"اهورا فروزان"
بشین ، مرو!
چه غم که شب از نیمه رفته است؟
بشین که با خیال تو ، شب ها نخفته ایم...
"فریدون مشیری"
تنم خلاصه ای از غم بود
اگرچه ظاهری عادی داشت
لبم برای نخندیدن
دلیل های زیادی داشت..
"حامد ابراهیم پور"
اگرچه نام من از نامه های تو افتاد
"اگرچه خرمن عمرم غم تو داد به باد"
اگرچه دست تو هرگز نبود در دستم
"به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم"!
"وحید نجفی"
غمخوار من به خانه ی غم ها خوش آمدی
با من به جمع مردم تنها خوش آمدی
بین جماعتی که مرا سنگ میزنند
می بینمت برای تماشا خوش آمدی..
"فاضل نظری"
چنان چسبانده ام هر تکه از دل را به یکدیگر..
که کم کم می شوم بعد از غم تو آدمی دیگر..
"فرامرز عرب عامری"
کاش هرگز تو را نمی دیدم
این جهان بی بهانه هم غم داشت!
زندگی بی تو هم مرا می کشت ،
این جهنم فقط تو را کم داشت..
"اهورا فروزان"
به خنده گفتی تنها نبینمت
گفتم غم تو مانده و شب های بیکران با من..
"فریدون مشیری"
خسته م دیگر از این در قامت غم زیستن
با بهشت نسیه در نقد جهنم زیستن
زندگانی نیست تمرین فراوان مردن است
شرم می آید مرا زینگونه کم کم زیستن..
"حسین جنتی"
جرعه ای بخش که چون لاله ز غم سوخته ایم..
تا به کی بشکنی از سنگ ستم ساغر ما..؟
"ناشناس"