شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

...

در دلت هیچ جا نمی‌ گیریم
گرچه ما هسته‌ ایم و خرما تو ..
"امیرخسرو دهلوی"

دام زلف..

جانم فدای زلف تو آن دم که پرسمت

کاین چیست؟!

موی بافته؟!

گویی که دام توست..

"امیرخسرو دهلوی"

با که گویم

با که گوییم 

حال تنها ماندن دشوار خویش..

"امیرخسرو دهلوی"

چگونه میکشی مرا..

گفتم: چگونه می کشی و زنده میکنی؟

از یک نگاه کشت و نگاه دگر نکرد..

"دهلوی"

باز به خاطر تو..

اگرچه خواب نیاید به چشم کم سویم 

ولی به خاطر تو شب بخیر می گویم .

من از هجوم خیال تو باز بیدارم ..

بخواب راحت و خوش ای نگار مه رویم..

"امیرخسرو دهلوی"

به خانه ی من اگر آمدی ای مهربان ..

چون قدم رنجه کند

دوست به پرسیدن من ..

خانه تاریک و دلم تنگ ،

کجا بنشیند..؟

"امیرخسرو دهلوی"