بر لب لرزان من ، فریاد دل خاموش بود
آخر آن تنها امید جان من تنها نبود..
جز من و او ، دیگری هم بود .. اما ای دریغ
آگه از درد دلم زان عشق جانفرسا نبود..
"شهریار"
دلا دیشب چه می کردی
تو در کوی حبیب من ..
الهی خون شوی ای دل
تو هم گشتی رقیب من..؟!
"شهریار"
خود برسان به شهریار ای که در این محیط غم..
بی تو نفس کشیدنم عمر تباه کردن است ..
"شهریار"
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم..
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم..
پدرت گوهر خود را به زر و سیم فروخت..
پدر عشق بسوزد که درآمد پدرم...!
"شهریار"