شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

بیچاره دلم در غم بسیار افتاد..

چه کند با غم تو

این دل آشفته ی من..؟

"سیمین بهبهانی"

تو بمان..

دلم ز هرچه به غیر از تو بود ، خالی ماند..

در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی..

"سیمین بهبهانی"

خمار..

شدی شراب و شدم مست بوسه ی تو شبی..

کنون چه چاره کنم محنت خمار تو را ..

"سیمین بهبهانی"

دل روشن..

نه چراغ و نه فانوس و نه شمع..

تنها دلم روشن است که می آیی..

"سیمین بهبهانی"

از تو دورم اما...

دوری راه 

به نزدیکی دل چاره شود..

"سیمین بهبهانی"

عاشقانه گرم...

همیشه در خیال من ز شعله گرم تر تویی..

چه گرم دوست دارمت..

"سیمین بهبهانی"

کیستیم ما؟

خموش و گوشه نشینم ، مگر نگاه توام؟

لطیف و دور گریزی ، مگر خیال منی؟

"سیمین بهبهانی"

بی نیازی..

روزی آید که دلم

هیچ تمنا نکند ..

"سیمین بهبهانی"

تاریکی ..

رفت آن سوار کولی..

با خود تو را نبرده ..

شب مانده است و 

با شب تاریکی فشرده ..

"سیمین بهبهانی"

همان به که بمیری..

شب مهتاب همان به که ز اندوه بمیری

تو که ماه رخی وعده دیدار نداری!

"سیمین بهبهانی"

در حسرت بهار..

برگ ریزان دلم را 

نوبهاری آرزوست ...

"سیمین بهبهانی"

نمی نوازی سازت را؟

منم آن شکسته سازی که توام نمی نوازی.

چه فغان کنم ز دستی که گسسته تار ما را ..

"سیمین بهبهانی"

چه کنم با چه کنم های دل بی هدفم...؟!

بازگو 

ای به کنار دگری خفته ی من ..

چه کند با غم تو این دل آشفته ی من ..؟!

"سیمین بهبهانی"

گور گردان ..

این که با خود می کشم هر سو ، نپنداری تن است!

گور گردان است و در آن آرزوهای من است...!

"سیمین بهبهانی"