شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

حاصل عشق..

هیچکس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید

هر قدر یعقوب تنها شد ، زلیخا بیشتر..

"حامد عسکری"

بنویسید..

ای ملائک که به سنجیدن ما مشغولید

بنویسید که اندوه بشر بسیار است..

"حامد عسکری"

داغ شما

اصلا قبول حرف شما ، من روانی م!

من رعد و برق و زلزله ام ، ناگهانی ام!

این بیت های تلخ نفس گیر شعله خیز

داغ شماست خیمه زده بر جوانی م..!

"حامد عسکری"

حکایت ...

یک سینه حرف هست 

ولی نقطه چین بس است ..!

"حامد عسکری"

دل پر درد ..

با دلی پر شده از زخم ، نمک می خوردیم ..

دوش وقت سحر از غصه ، ترک می خوردیم..!

"حامد عسکری"

به تماشای تو بنشستم ..

می رسی ،

زل می زنم در چشم های مشکی ات ...

شیر قبل از حمله صیدش را تماشا می کند..!

"حامد عسکری"

شهر بی یار ...

سخن بی تو مگر جای شنیدن دارد؟

نفسم بی تو کجا نای دمیدن دارد؟

علت کوری یعقوب نبی معلوم است!

شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد؟

"حامد عسکری"