شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

خدا نکند..

خدا کند که مرا از دلش جدا نکند

من و جدا شدن از جان خود؛  خدا نکند!

گذشت از من رنجور بی نوا، اما

خدا نصیب کسی یار بی وفا نکند ..

و کاشکی که بماند کنار من آن دوست

کسی به غیر مرا « یار من » صدا نکند..

چنان قفس که پرنده درون آن حبس است

بغل بگیرد و من را دمی رها نکند..

خدای را که یقینا غریب خواهم مرد

اگر زمانه مرا با تو آشنا نکند..

"محمدحسین ناظران"

صبح دلتنگی...

عقل با دل رو به رو شد

صبح دلتنگی بخیر..

"فاضل نظری"

این چه شهری‌ست...

بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
رو مداوای خود ای دل بکن از جای دگر
کاندر این شهر، طبیب دل بیماری نیست
یارب این شهر  چه شهری است که صد یوسف دل
به کلافی بفروشیم و خریداری نیست...!
"همای شیرازی"

ای یار دلنواز..

دل مبر... 
یا جان ببر!
ای دلنواز  جان گداز...
"فیض کاشانی"

پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند..

جذامیان دلم پیرند

و دست های تو اکسیرند

جوانشان کن اگر  آنی...

"حسین صفا"

اگر میدانستم...

من اگر می‌دانستم دنیا اینقدر شلوغ است

نمی‌آمدم!

صبر می‌کردم بعدها...

آخر اینهمه راه آمدم؛ 

دلم می‌خواست تنها تو را ببینم...

دلم می‌خواست تو را تنها ببینم...

"عباس معروفی"

...

در دلت هیچ جا نمی‌ گیریم
گرچه ما هسته‌ ایم و خرما تو ..
"امیرخسرو دهلوی"

بگو با من..

در آغاز محبت گر پشیمانی؛ 

بگو با من...

که ‌من هم دل‌ ز مهرت برکنم تا فرصتی دارم...

"رفیعی کاشانی"

ما سعی کردیم...

تمرین تحمل سرآغاز عبور از عبادت تاریکی ست...

ما سعی کرده ایم؛  

اگر ممکن است دیگر دلمان برای نزدیک ترین کسان خود تنگ نشود..

"سید على صالحى"

خواندی مرا تا...

تو مرا خواندی و راندی که پر از غم باشم

که دل  آشفته ترین آدم عالم باشم

تا که آیینه مرا پیر نشانم بدهد

تا سرافکنده تر از آنچه که هستم باشم...

"علی الوندی"

به زنی..

به زنی سرد شده در دل تابستانت!

به زنی رقص کنان در وسط بارانت!

به زنی خسته از این آمدن و رفتن ها

به زنی بیشتر از تو، تنها..!

"سید مهدی موسوی"

کنعان..

دیده ی یعقوب و بوی یوسف اینجا حاضر است..

در وصال هجر مجبوریم..

کنعان است دل!

"بیدل دهلوی"

کمال..

دلت سخت است و

پیمان اندکی سست...

دگر در هرچه گویم 

بر کمالی!

"سعدی"

بی تو..

خون به دل، 
خاک به سر، 
آه به لب، 
اشک به چشم...
بى جمال تو چه ها بر من مسکین آمد..
"بیدل دهلوی"

چیستی ای دل..

آتش انباری ، تنوری ، کوره ای ، آتشفشانی؟
چیستی  ای دل؟ 
بگو  ما را چرا سر می دوانی ؟!
"اخوان ثالث"

تا کی آرزو؟

در آرزوی رویت ای آرزوی جانم..

دل نوحه کنان تا چند؟

 جان نعره زنان تا کی؟

"عطار"

بیچاره دلم در غم بسیار افتاد..

چه کند با غم تو

این دل آشفته ی من..؟

"سیمین بهبهانی"

لبخندبزن !

لبخندت تفسیر شعرای مولاناست

با تو دلم گرمه ،

بی تو جهان تنهاست!

"یغما گلرویی"

شکستن

چنان گرفته دلم از جهان که مثل سکوت

اگر به نام صدایم کنند می شکنم ..

"سعید صاحب علم"

بی تو کجا برم؟

گر بر کنم دل از تو 

و بردارم از تو مهر

آن مهر بر که افکنم؟

 آن دل کجا برم؟

"حافط"

ادمی دیگر...

چنان چسبانده ام هر تکه از دل را به یکدیگر..

که کم کم می شوم بعد از غم تو آدمی دیگر..

"فرامرز عرب عامری"

مغناطیس

تو مغناطیس دنیامی

دلم دور تو میگرده!

"علیرضا آذر"

خواب پروانه شدن...

دل من در دل شب خواب پروانه شدن میبیند

مهر در صبحدمان داس به دست

خرمن خواب مرا می چیند..

"حمید مصدق"

تو بمان..

دلم ز هرچه به غیر از تو بود ، خالی ماند..

در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی..

"سیمین بهبهانی"

دلم..

دلم بی وصل تو

شادی مبیناد..!

"بابا طاهر"

امید..

همچنان امید میدارم که بعد از داغ هجر

مرهمی بر دل نهد امیدوار خویش را..

"سعدی"

دورتر ازاینم نکن..

جانا سری به دوشم و دستی به دل گذار..

آخر غمت به دوش دل و جان کشیده م..

"شهریار"

بیگانه

در دلم هستی و از حال دلم بی خبری..

غم چشمان مرا جز تو همه دنیا خواند..

"معصومه صابر"

الامان..

من دلم گرفته ،

هرچه می روم نمیرسم..

ردپای دوست ؛

کوچه باغ عشق ؛

سایبان زندگی کجاست..؟

"محمدرضا عبدالملکیان"

ویرونه..

گفتم آباد توان ساخت دلم را؟

گفتا حسن این خانه همین است که ویران ماند..

"فروغی بسطامی"