سخن پوشیده بشنو ،
اسب من مرده ست و اصلم پیر و پژمرده ست..
غم دل با که گویم؟!
غار...!
"اخوان ثالث"
با همه خوب و بدت ، با همه پیچیدگی ت
درک این مسئله که بی تو بمیرم ساده ست
توی تنهائی و تب اَشهد خود را خواندم
خانه ام بی تو پر از بغضِ موذن زاده ست
رفتنت خواب بدی بود دلم می خواهد
که از این خواب پریشان بپرم گریه کنم
از خود صبح فقط منتظرم شب برسد
تا پتو را بکشم روی سرم گریه کنم
گفته بودی که ترانه هام خاکستری اند
که چرا ذوق تو از شعر و غزل کم کرده
اولاً عشق به اندازه ی کافی تلخ است
ثانیاً غصه ی تو پاک کلافه م کرده
با خودت فکر کن آخر تو نباشی چه کسی
توی کافه وسط دود مرا نقد کند
بی تو این شاعر بدبخت، ماه دمِ بخت
در خیالات خودش با چه کسی عقد کند؟
بی خداحافظ و بی بدرقه و بی موقع
فکر کن این همه با هم غم سنگینی داشت
مثل کم ارزشیِ دسته گلی مصنوعی
عشق در زندگی ات جنبه تزئینی داشت . . .
"احسان رشیدی"
تا کار و بار و مشغله تعطیل میشود
هی خاطرات خوب تو تحمیل میشود
شادی گرفته رنگ غم ، این بار اول است ..
سال نویی بدون تو تحویل می شود...
"مریم صفری"
خوی بد دارم ، ملولم
تو مرا معذور دار..
خوی من کی خوش شود بی روی خوبت
ای نگار؟!
"مولانا"
"فاضل نظری"
هر روز با انبوهی از غم های کوچک
گم می شوم در بین آدم های کوچک..
با آنکه بیهوده ست اما می سپارم
زخم بزرگم را به مرهم های کوچک...
"سعید بیابانکی"
تو را خبر ز دل بی قرار باید و نیست ..
غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست ..
"رهی معیری"
درد را سر ،
داغ را لخت جگر ،
غم را دلم..
درد و داغ عشق را آماده ای چون من کجاست!؟
"صائب"
تنهایی م امشب که پر است از غم غربت
آنقدر بزرگ است که در خانه نگنجد ..
بیرون زده ام تا بدرم پرده ی شب را ..
کاین نعره دیوانه به کاشانه نگنجد..
"حسین منزوی"