شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

رقص خیال..

هوا آرام

شب خاموش

راه آسمان‌ها باز

خیالم چون کبوترهای وحشی می‌کند پرواز

رود آنجا که می‌بافند کولی‌های جادو گیسوی شب را..

"فریدون مشیری"

حسرت خواب..

در زیر سایه ی مژه ت

خوابم آرزوست..

"فریدون مشیری"

پر گشودیم..

دو آوای تنهای سر گشته بودیم،
رها در گذرگاه هستی
به سوی هم از دورها پر گشودیم...
"فریدون مشیری"

شب های بیداری..

بشین ، مرو!

چه غم که شب از نیمه رفته است؟

بشین که با خیال تو ، شب ها نخفته ایم...

"فریدون  مشیری"

مثل تنهایی خودم سرسخت..

به خنده گفتی تنها نبینمت

گفتم غم تو مانده و شب های بیکران با من..

"فریدون مشیری"

چه غم دارم اگر عشق به نوازش آید..

چه غم دارم که این زهر تب آلود تنم را در جدایی می گدازد..

از آن شادم که در هنگامه ی درد ، غمی شیرین دلم را می نوازد..

اگر مرگم به نامردی نگیرد ، مرا مهر تو در دل جاودانی ست..

وگر عمرم به ناکامی سرآید ، تو را دارم که مرگم زندگانیست..

"فریدون مشیری"

دیدم که هنوز..

تنها

غمگین

نشسته با ماه

در خلوت ساکت شبانگاه..

اشکی به زخم دوید ؛ ناگاه..

دیدم که هنوز عاشقم آه..

"فریدون مشیری"

زنده باد امید!

افق تاریک

دنیا تنگ

نومیدی توان فرساست..

میدانم!

ولیکن ره سپردن در سیاهی ها

رو به سوی روشنی زیباست..

"فریدون مشیری"

یک روح و دو جسم!

هر صبح در آیینه جادویی خورشید

چون می نگرم ،

او همه من ، من همه اویم..!

"فریدون مشیری"

عهد شکن..

به جز غم تو که بر عهد خویش پای فشرد؟

دگر کسی ننشیند به همزبانی من ..

"فریدون مشیری"

در خواب..

این منم تنها و حیران..

نیمه شب ،

کرده ام همراز خود مهتاب را..

گویم امشب بینم آن گل را به خواب؟

من مگر در خواب بینم خواب را ..

"فریدون مشیری"

انسان پرنده ..

وز شوق این محال

که دستم به دست توست ،

من جای راه رفتن پرواز می کنم ..

"فریدون مشیری"

روز من..

من روز خویش را 

با آفتاب روی تو کز مشرق خیال دمیده است ،

آغاز میکنم ..

"فریدون مشیری"

صبر..

تو را به هرچه تو گویی 

به دوستی سوگند

هر آنچه خواهی از من بخواه 

صبر مخواه..

که صبر راه درازی به مرگ پیوسته است ..

تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه..

تو دوردست امیدی و پای من خسته است ...

"فریدون مشیری"

قربانی...

از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست ..

نیمه جانی است در این فاصله  ،

قربان شما...

"فریدون مشیری"

ای منم..

این منم..

خسته در این کلبه ی تنگ..

جسم جا مانده ام از روح جداست ..

من اگر سایه ی خویشم ، یا رب..

روح آواره ی من کیست؟ کجاست ..؟

"فریدون مشیری"

بی خبر از من..

بخت آن ندارم که یارم 

کند یاد من ..

حال من که گوید..

که گوید به صیاد من...؟!

"فریدون مشیری"

دل آزارترین ..

یدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین 
سینه را ساختی از عشقش سرشارترین 
آنکه می گفت: منم بهر تو غمخوارترین 
چه دل آزارترین شد ...
چه دل آزارترین! 

"فریدون مشیری"

ناگاه!

من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه؟!

چه کرد با دل من آن نگاه شیرین ، آه..!

مدام پیش نگاهی ، مدام پیش ِ نگاه!

"فریدون مشیری"

مصرعی شیوا..

شنیدم مصرعی شیوا ، که شیرین بود مضمونش..

منم مجنون آن لیلا ، که صد لیلاست مجنونش..

"فریدون مشیری"

عاشقانه ای آرام ..

شکفتی همچو گل در بازوانم 

درخشیدی چو می در جام جانم ..

به بال نغمه ی آن چشم وحشی..

کشاندی تا بهشت جاودانم ..

"فریدون مشیری"

مرگ عاشق..

بین عاشق شدن و مرگ مگر فرقی هست...؟!

وقتی از عشق نصیبی نبری غیر از آه ..

"فریدون مشیری"

غیر از تو ..

گاهی میان مردم ، در ازدحام شهر

غیر از تو هرچه هست ،

فراموش می کنم ...!

"فریدون مشیری"