شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

مبادا که تو را ...

ما درد خویش را به خدا هم نگفته ایم..

تا نشکنیم پیش کسی حرمت شما..

"جلیل صفر بیگی"

چشم هایت ..

در چشم هایت،
جنگجوی مغول کمین کرده
جرأت نمی کنم دوستت نداشته باشم ...

"جلیل صفربیگی"