شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

آسوده بخواب ، من بیدارم ..

دلم تنگ است و هِى پهلو به پهلو میشوم امشب

تو اما شک ندارم خواب دیدى شاه هفتـم را ..

"الهام دیداریان"