کسی را که برنجاند تو را هرگز نمیبخشم!
تو با من آشتی کردی ولی من با خودم قهرم...
"فاضل نظری"
یکی از ما دو نفر کشته به دست دگری است
باش تا کار من و عقل به فردا بکشد...
زخمی کینه ی من!
این تو و این سینه ی من
من خودم خواسته ام کار به اینجا بکشد...
"فاضل نظری"
غمخوار من به خانه ی غم ها خوش آمدی
با من به جمع مردم تنها خوش آمدی
بین جماعتی که مرا سنگ میزنند
می بینمت برای تماشا خوش آمدی..
"فاضل نظری"
خبر داری که شهری روی لبخند تو شاعر شد؟
چرا اینگونه کافرگونه بی رحمانه می خندی..؟!
"فاضل نظری"
تازه سلام اول این قصه می رسد
پر می شود تمام من از ماجرای تو
صبحانه حاضرست بفرما غزل بنوش
طعم بهشت می دهد امروز چای تو..
"فاضل نظری"
وای بر من که در این بازی بی سود و زیان
پیش پیمان شکنی چون تو شدم عهدشکن..
باز با گریه به آغوش تو بر میگردم
چون غریبی که خودش را برساند به وطن..
"فاضل نظری"
به جای سرزنش من به او نگاه کنید
دلیل سر به هوا گشتن زمین ، ماه است..
شب مشاهده ی چشم آن کمان ابروست
کمین کنید رقیبان ، سر بزنگاه است ..
"فاضل نظری"
من محال است به دیدار تو قانع باشم
کی پلنگی شده راضی به تماشا از ماه..
"فاضل نظری"
"فاضل نظری"
خوش باد روح آنکه به ما با کنایه گفت
گاهی به قدر صبر بلا می دهد خدا!
"فاضل نظری"
ای دل من اگر راز نگهدار تو بودم ،
این چشمه خشکیده نمی کرد تراوش..
من بی تو سر افکنده و دم سردم و دلخون ..
ای عشق!
سرت سبز و دمت گرم و دلت خوش..
"فاضل نظری"