به زنی سرد شده در دل تابستانت!
به زنی رقص کنان در وسط بارانت!
به زنی خسته از این آمدن و رفتن ها
به زنی بیشتر از تو، تنها..!
"سید مهدی موسوی"
فرض کن یک غروب بارانی ست و تو تنها نشسته ای مثلا
بعدش احساس می کنی انگار ، سخت دلتنگ و خسته ای مثلا
در همان لحظه ای که این احساس مثل یک ابر بی دلیل آنجاست
شده یک لحظه احتمال دهی که دلی را شکسته ای مثلا ؟
که دلی را شکسته ای و سپس ابرهای ملامت آمده اند
پلک خود را هم از پشیمانی روی هم سخت بسته ای مثلا
مثلاهای مثل این هر شب ، دلخوشیهای کوچکم شده اند
در تمام ردیف های جهان ، تو کنارم نشسته ای مثلا
و دلی را که این همه تنهاست ، ژاپنی ها قشنگ می فهمند
مثل ویرانی هیروشیماست بعد آن جنگ هسته ای مثلا
فرض کن یک غروب بارانی ست و تو تنها نشسته ای اما
من نباید زیاد شکوه کنم من نباید . . . تو خسته ای مثلا
"سید مهدی نقبایی"
سه روز میشود امروز پشت پنجره م
بدون وقفه بر این اتفاق میباری
تو را به گریه سپردم که وقت آن شده است
مرا به دست خدایی که رفته بسپاری..
"اهورا فروزان"
همچون دریا برای ابر
همچون ابر برای باران
و همچون باران برای چتر
هرچیزی درباره چیز دیگری ست..
و من ..
درباره ی توام..
"احسان افشاری"
خدا کند که امروز خوشنودی ببارد!
همان کلمات قدیمی خودم ببارند..
ستاره
دریا
خواب
تبسم
باران..
"سید علی صالحی"
شهر بعد از تو بلایی بر سرم آورده که
آنچه نوح آن را بلا می خواند باران من است ..!
"حسین زحمتکش"
سر زد به دل دوباره غم کودکانه ای..
آهسته می تراود از این غم ترانه ای..
باران شبیه کودکی م پشت شیشه هاست..
دارم هوای گریه ..
خدایا بهانه ای..!
"قیصر امین پور"
دوباره ساعت صفر و غزل غزل باران..
شروع نم زده ی جاده های بی پایان..
دوباره وصل و فراق و قرار عاشقی و
تمام خاطره هایی که می شود اکران..
"امین قنبری"
ماجراها زیر باران ماندنی تر می شوند..
میروی از پیشم اما روز بارانی نرو...
"محمد شیخی"
زیر باران می شود لب های خود را تر کنی.. !
طعم باران با لبت ... ،
به به چه طعمی می شود...!
"ناشناس"
من برای عاشق بی کس ،
برای عاشق بی چیز ،
راه رفتن ، گریه کردن
زیر باران می کنم تجویز..
"محمد صالح اعلا"