شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

راز مگو..

در خویش می سازم تو را  ، در خویش ویران میکنم..

میترسم از حرفی که باید گفت و پنهان میکنم..

"عبدالجبار کاکایی"