شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

توبه...؟!

مانده ام ایراد این العفو ها در چیست

 که 

بوسه های بعد استغفار طولانی تر است ...!

 "علی عطری"

در آغوش خودت پیر شوم...

حس خوبی‌ست در آغوش خودت پیر شوم 

اینکه یک عمر به دستان تو زنجیر شوم

آسمانم شوی و تا به سرم زد بپرم

با نگاه پر از احساس تو درگیر شوم..

حس خوبی‌ست نفسهای تو را لمس کنم

آنقدر سیر ببوسم، نکند سیر شوم؟

درد اگر از تو به اعماق وجودم برسد 

حاضرم دم نزنم تا که زمینگیر شوم!

باید ابراز کنم نیت رویایم را 

باید از زاویه ی شعر تو تفسیر شوم

یک غزل باشم و تا مرز جنونت ببرم 

پر از آرایه و اندیشه و تصویر شوم

اولین تار سفید سر من را دیدی 

حس خوبی‌ست در آغوش خودت پیر شوم...

"صنم نافع"

بوسه ی واجب!

چه خوب می شد اگر در شریعتت بانو

جواب بوسه شبیه سلام ، واجب بود..

"رضا احسان پور"

ببوس!

سحر رسید بیا پیش چشم های خدا

مرا شبیه صدای اذان بلند ببوس!

گناه بازوی تب کرده ات به گردن من

بهشت را به جهنم نمی برند ببوس...!

"حسین غیاثی"

عرش خدا ریخت بهم..

مذهبی بودن ما دردسری شد که نگو

"من ملک بودم و فردوس برین ..."

 اما او بوسه‌ ای داد به من،

 عرش خدا ریخت بهم..

"علیرضا آذر"

عشق تو با هر نفس...

عشق تو با هر نفس آب حیاتم می دهد

این سراب عاشقی آخر به بادم می دهد

گر کنی با دل من در همه عمر جور و جفا

رنگ چشمان سیاهت هی قرارم می دهد

من و تو افتاده ایم فرسنگ ها از هم جدا

دوریت هر ثانیه  دارد عذابم می دهد

گرچه من بی سر و سامان شده م آخر عمر

عشق تو در وقت پیری اعتبارم می دهد..

می شوم با هر نگاهت مست ای آهوی من

ناز چشمان تو هر لحظه شرابم می دهد..

من که بی دینم ولی تو چادری ، با این وجود

حسرت لب های تو آخر وفاتم می دهد..

"سعید گشول"

...

دارم هِی نیامَدنت را خواب می‌کنم و آمدنت را خواب می‌بینم

داشتنت را بغل می‌کنم و بوسیدنت را خیال می‌بینم

دارم  هِی با تو حرف می‌زنم

هِی با تو حرف زدن را، گوش می‌کنم

هر روز  کنارِ تو راه میروم، قدم می‌زنم

خسته می‌شوم

کنارِ تو دراز می‌کشم می‌خوابم!

سلام خوبِ قشنگم

پاهایت درد نگیرد از سنگینی‌ سرم

آخر، سرم پُر از سنگین است

از دِق‌هایِ انتظار

از نیامدن‌ هایِ، هِی تو

از کجا رفته‌ای،

راهِ کدام جاده را گرفته‌ای سنگین است،

بگذار سرم را از پایِ تو بردارم!

تمامِ دردهایی که کشیدی را دارد

تمامِ دلتنگی‌هایی که داشتی را

تمامِ اجبارِ رفتن و بیهوده، رفتن را

سرم به اندازه‌یِ خیلی سنگین است

به‌قدرِ زیادمی‌ترسم پایت درد بگیرد وُ

نتوانی برگردی

بیایی

وَ در آغوشَ‌م خواب روی!

 بگذار سرم را از پایِ خیال تو بردارم

سنگین است..

خوابت درد می گیرد...

"افشین صالحی"

چه بی رحمانه!!!!

اگر صیاد من باشم ،

اگر صیدم تو باشی ،

آه!

چه بی رحمانه خواهم خورد

لب های شکارم را ..!

"مهتاب یغما"

کابوس!

در خواب دیدم دیگری بوسیده رویت را..

این خواب ها را غالبا کابوس می نامند!

"سجاد شهیدی"

..

چگونه من نکنم میل بوسه در تو

تویی که بشکنی ز خدا نیز شیشه ی پرهیز...!

"حسین منزوی"

خمار..

شدی شراب و شدم مست بوسه ی تو شبی..

کنون چه چاره کنم محنت خمار تو را ..

"سیمین بهبهانی"

قدر نشناسی..

به من گذار که لب بر لبش نهم ای جام..

تو قدر بوسه ی آن نوش لب چه میدانی..؟

"رهی معیری"

مرگ بی مرگی!

لب نهادم به لب یار و سپردم جان را ..

تا به امروز بدین مرگ ، نمرده است کسی ..

"صائب"

بوسه ی آخر..

یک بوسه زدی بر لب من و جانم به لب آمد .. 

یک بوس دگر ، کار تمام است به والله...! 

"سجاد شهیدی"

دیوان سینا!

بوعلی سینا هم این لب را اگر بوسیده بود

جای قانون و شفا ، دیوان سینا داشتیم!

"ناشناس"

دنیای بی رحم

خیال دیدنش با ما 

ولی بوسیدنش با او

چه عدلی خفته اینجا ، عجب دنیای بی رحمی..

"ناشناس"

محتاج ..

بوسه ای شاید بکاهد از ملال انگیزی م

قدر لب تر کردنی محتاج ناپرهیزی م...

"سید مهدی موسوی"

چه میشد اگر؟

ز تلخ گویی من عیش عالمی تلخ است..

به بوسه ای چه شود گر مرا دهان بندی؟!

صائب تبریزی"

عاشقانه ترین جنگ!

بوسه ها را به جان من انداز

مرد این جنگ تن به تن هستم!

"علیرضا آذر"

بهانه ..

و سردردهایی که هرشب

جای خالی بوسه ت را بهانه می کنند!

"علی قاضی نظام"

حلال است..؟!

گیرم که حرام است لبی تر کنم از تو..

پیش نظرت تشنه بمیرم چه؟!

حلال است...؟!

"سجاد شهیدی"

شفاعت..

شفاعت کن!

که کوه خشم من با بوسه ی تو ذوب می گردد..

"حمید مصدق"

جنگ نابرابر..

می ترسم از چشمات که سگ دارن

تحمیلیه این جنگ میفهمی؟!

با بوسه هات خلع سلاحم کن..

دلتنگم..

دلتنگ!

میفهمی؟!

"ناشناس"

بوسه ی سانسوری...!

نگران نباش اگر 

لب های تو را سانسور می کنند ، شعرهای مرا نقطه چین!

از این به بعد

در چاپخانه های زیرزمینی

تو را خواهم بوسید...!

"رضا کاظمی"

توبه ی گرگ مرگه!

صبح می بوسم تو را 

شب توبه می گیرد مرا ..

صبح مشتاقم ولی  ،

شب حال استغفار نیست ..

"سعدی"

نخوهد شد...

مجال من همین باشد:

که پنهان عشق او ورزم ، کنار و بوس و آغوشش..

چه گویم؟!

چون نخواهد شد...

"حافظ"

ببوس و کنار بگذار!

مادرم گفت: عشق را ببوس و بگذار کنار.. 

باشد ؛ 

بیا اول ببوسمت  

بعد مذاکره میکنیم چه کسی کنار برود! 

"سجاد شهیدی"

من حیا کردم و او..

من حیا کردم از او

او بی حیایی می کند!

می پرد یک بوسه می گیرد ، هوایی میکند..!

"ناشناس"

ترس ..

چقدر می ترسم تو را نبوسیده از دنیا بروم!

اصلا کجا می توانم بروم؟

وقتی می دانم تمبرها

تا لبان پاکت را نبوسند

به هیچ کجا نمی رسند!

"بهرنگ قاسمی"