شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

فرار به تو..

مانده ام با خودم چه کار کنم!

قصد دارم به "تو" فرار کنم!

تو که در چشم هات خشم و غم است..

تو که دیوانگیت محترم است...

"سیدمهدی موسوی"

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد