شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

پریدن..

یک عمر نگاهش به نگاه تو بیفتد

یک عمر خودت را زده باشی به ندیدن

سخت است که یادش بدهی پر بگشاید

آخر برود در پی با غیر پریدن...

"سید تقی سیدی"


سرزنش عشق..

سرزنش می کنی مرا اما به گناهم دچار خواهی شد..

عشق وقتی تنیده شد به تنت ، سخت بی اختیار خواهی شد..

"سید تقی سیدی"

نگیرد به دامنت آه م ..

بخند هر چه توانى به حال من اما
رسد زمانه ى سختى و آن زمان شاه ام

تویى که واسطه ى هر دعاى من بودى
دعــا بکن که نگیرد به دامنت آه ام ..

"سید تقی سیدی"

امان از چشم های تو ..

به یاد آن کسی که چشم هایش برده جانم را ..

تفال می زنم هرشب مفاتیج الجنانم را ..

"سید تقی سیدی"

بیداری اسلامی!

وقت اذان که می آید ،

میبوسمت تا اینکه برخیزی..

در بین ما عشاق می گویند:

"بیداری اسلامی" یعنی این..!

"تقی سیدی"

جدا از هم ..

مثل کوهیم و از این فاصله ها مان چه غم است ..

لذت عشق من و تو ، نرسیدن به هم است..

"سید تقی سیدی"

آدمی ، آه و دمی..

بی سبب درد که هم قافیه با مرد نشد..

آدم بی غم و بی درد دگر آدم نیست..!

"سید تقی سیدی"

چه میدانی...؟

به دور از غم میان جمعی و خوشحال و خندانی ..

تو از یک آدم بی همدم تنها چه می دانی ..؟

"سید تقی سیدی"