شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

چای ..

خستگی را آغوش تو در میکند...

وقتی نیستی عجالتا چای می خوریم ..

چه کنیم؟!

"علیرضا روشن"

خطبه ی عشق..

«تو کجایی؟»

این است

اولین خطابه ی عاشق ...!

"علیرضا روشن"

یادگاری..

از من راهی می ماند

که از آن گذشته ام !

از من ،

جای خالی من می ماند...

"علیرضا روشن"

فاصله ...

راه
زیر پا،
یار دور است...!

"علیرضا روشن"

تند بادی که رفت...

از تند بادی که رفت

موی آشفته ای مانده است 

و دل پریشانی..

"علیرضا روشن"