شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

عهد نشکستم..

اگرچه نام من از نامه های تو افتاد

"اگرچه خرمن عمرم غم تو داد به باد"

اگرچه دست تو هرگز نبود در دستم 

"به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم"!

"وحید  نجفی"

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد