من ز یاران چشم یاری داشتم
من به دشمنها چه کاری داشتم؟
گر چه امروز از قلم افتادهام؛
در گذشته اعتباری داشتم
حال من آشفته چون حالا نبود
پیش از این دلدار و یاری داشتم
همچنین با آن رقیب نقطه چیــــن
دشمنی آشکاری داشتم...
ناگهان دلدار من ول کرد و رفت
تا که قصد خواستگاری داشتم!
گفتم: ای دار و ندارم داشتیم؟
گفت: تو نه، بنده آری داشتم!
کاش میشد از شما دل را برید؟!
کاش از خود اختیاری داشتم!
"سعید تارم"