دیدی!
دیدی شبی در حرف و حدیث مبهم بیفردا گمت کردم
دیدی!
در آن دقایق دیر باور پر گریه گمت کردم
دیدی!
آب آمد و از سر دریا گذشت و تو نیامدی!
حالا بیا به بهانهای تمام شب مغموم گریه را
از آواز نور و تبسم ستاره روشن کنیم...
من به تو از خوابهای آینه اطمینان دادهام..
ریرا!
سرانجام یکی از همین روزها
تمام قاصدکهای خیس پژمرده از خواب خارزار به جانب بیبند آفتاب و آسمان بر میگردند.. "سید علی صالحی "
چیزی از عشق بلاخیز نمیدانستم
هیچ از این دشمن خونریز نمیدانستم
در سرم بود که دوری کنم از آتش عشق
چه کنم؟ شیوۀ پرهیز نمیدانستم
گفتم ای دوست، تو هم گاه به یادم بودی؟
گفت من نام تو را نیز نمیدانستم
بغض را خندۀ مصنوعی من پنهان کرد
گریه را مصلحتآمیز نمیدانستم
عشق اگر پنجرهای باز نمی کرد به دوست
مرگ را اینهمه ناچیز نمیدانستم...
"سجاد سامانی"
خستهتر از صدای من، گریهی بیصدای تو
حیف که مانده پیش من، خاطرهات به جای تو
رفتی و آشنای تو، بیتو غریب ماند و بس
قلب شکستهاش ولی پاک و نجیب ماند و بس
طعنه به ماجرا بزن، اسم مرا صدا بزن
قلب مرا ستاره کن، دل به ستارهها بزن
تکیه به شانهام بده، دل به ترانهام بده
راوی آوارگیام، راه به خانهام بده
یکسره فتح میشوم، با تو اگر خطر کنم
سایهی عشق میشوم، با تو اگر سفر کنم
شبشکن صد آینه با شب من چه میکنی؟
این همه نور داری و صحبت سایه میکنی
وقت غروب آرزو بهت مرا نظاره کن
با تو طلوع میکنم ولولهای دوباره کن
با تو چه فرق میکند زنده و مرده بودنم
کاش خجل نباشم از زخم نخورده بودنم
"افشین یداللهی"
حال مرا هرکسی می پرسد بگو: خوب است...
اشکش روان
اندوه جاری
زخم ها کاری ست..
"حسین دهلوی"
دلم یک ترانه غمگین خارجی می خواهد!
با زبانی که نمیفهمم چیست!
میخواهم به دردی که نمیدانم چیست ،
زار زار گریه کنم!
"بهرنگ قاسمی"
سه روز میشود امروز پشت پنجره م
بدون وقفه بر این اتفاق میباری
تو را به گریه سپردم که وقت آن شده است
مرا به دست خدایی که رفته بسپاری..
"اهورا فروزان"
در شهر پرسه میزنم و درد میکشم..
در کوچه راه میروم و گریه میکنم..
در خانه چای میخورم و ضجه میزنم..
سهم من از زنانگی م یک جهان غم است..
"اهورا فروزان"
اول قصه ات یکی بودم
بعد ، آنکه نبود خواهم شد
گریه کردی و گریه خواهم کرد
دیر بودی و زود خواهم شد
مثل سیگار اوّلت هستم
تا ته ِ قصه دود خواهم شد..
"سید مهدی موسوی"
طعنه های اهل کنعان تلخ تر از مردن است ..
دوری یوسف دلیل گریه ی یعقوب نیست ..
*محمد شیخی
این مجمع الجزایر افسرده
آن دختری که خواسته بودی نیست!
این خنده ی زخمی بغض آلود
این گریه های هرشب پنهانی...
"اهورا فروزان"
زخم من با زخم های تازه بهتر می شود..
خاطراتت را بیاور ، حالم اصلا خوب نیست ..!
"محمد شیخی"
تا از تو جدا شده ست آغوش مرا
از گریه کسی ندیده خاموش مرا..
در جان و دل و دیده فراموش نه ای..
از بهر خدا مکن فراموش مرا..
"مولانا"
وای بر من که در این بازی بی سود و زیان
پیش پیمان شکنی چون تو شدم عهدشکن..
باز با گریه به آغوش تو بر میگردم
چون غریبی که خودش را برساند به وطن..
"فاضل نظری"
بغض وقتی می رسد شاعر نباشی بهتر است..
بغض وقتی گریه شد ، خودکار می خواهد فقط..
"علی صفری"
مرا خسته کردی و خود خسته رفتی..
سفر کرده ، با خانه ی من چه کردی؟
جهان من از گریه است خیس باران
تو با سقف کاشانه ی من چه کردی..!؟
"افشین یداللهی"
با همه خوب و بدت ، با همه پیچیدگی ت
درک این مسئله که بی تو بمیرم ساده ست
توی تنهائی و تب اَشهد خود را خواندم
خانه ام بی تو پر از بغضِ موذن زاده ست
رفتنت خواب بدی بود دلم می خواهد
که از این خواب پریشان بپرم گریه کنم
از خود صبح فقط منتظرم شب برسد
تا پتو را بکشم روی سرم گریه کنم
گفته بودی که ترانه هام خاکستری اند
که چرا ذوق تو از شعر و غزل کم کرده
اولاً عشق به اندازه ی کافی تلخ است
ثانیاً غصه ی تو پاک کلافه م کرده
با خودت فکر کن آخر تو نباشی چه کسی
توی کافه وسط دود مرا نقد کند
بی تو این شاعر بدبخت، ماه دمِ بخت
در خیالات خودش با چه کسی عقد کند؟
بی خداحافظ و بی بدرقه و بی موقع
فکر کن این همه با هم غم سنگینی داشت
مثل کم ارزشیِ دسته گلی مصنوعی
عشق در زندگی ات جنبه تزئینی داشت . . .
"احسان رشیدی"
شب چرا می کشد مرا؟
تو نشسته ای کجای ماجرا؟
من چنان گریه میکنم که
خدا مگر بغل کند مرا..
"مونا برزویی"
یعنی جواب آن همه علاقه آیا
همین تو دور ُ من دور ُ گریه هامان که بی گفت و گو...؟!
"سید علی صالحی"
کجا رسد به تو مکتوب گریه آلودم؟
که باد هم نبرد نامه ای که نم دارد..
"صائب تبریزی"