شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

خدا نکند..

خدا کند که مرا از دلش جدا نکند

من و جدا شدن از جان خود؛  خدا نکند!

گذشت از من رنجور بی نوا، اما

خدا نصیب کسی یار بی وفا نکند ..

و کاشکی که بماند کنار من آن دوست

کسی به غیر مرا « یار من » صدا نکند..

چنان قفس که پرنده درون آن حبس است

بغل بگیرد و من را دمی رها نکند..

خدای را که یقینا غریب خواهم مرد

اگر زمانه مرا با تو آشنا نکند..

"محمدحسین ناظران"

قصه ی عشق مرا..

پلک بر هم بزن این چشم اذان پخش کند

اشهَدُ انّ ” تو” در کل جهان پخش کند

خنده بر لب بنشان حالت لبخند تو را

بدهم “حاج حسین و پسران” پخش کند

بغلم کن همه جا ! شهر حسودی بکند

چشم تو بین زنان تیر و کمان پخش کند

باد با موی تو هر لحظه تبانی کرده

راز دیوانگی ام را به جهان پخش کند

بشود فاش همه راز اشارات نظر!

قصه عشق مرا نامه رسان پخش کند

شعر من خوبترین شعر جهان است اگر

آنچه از روی تو دیده ست زبان پخش کند..

وصف زیبایی تو در همه ی ابیاتم

آب دریاشده تا قطره چکان پخش کند

درد یعنی تو نباشی بغلم ناز کنی...

رادیو لحظه ای آواز بنان پخش کند

"علی صفری"

آغوش تو دریاست..

انگار با تمام جهان وصل می شوم

در لحظه ای که می کشمت تنگ در بغل!

"حسین منزوی"

در آغوش خودت پیر شوم...

حس خوبی‌ست در آغوش خودت پیر شوم 

اینکه یک عمر به دستان تو زنجیر شوم

آسمانم شوی و تا به سرم زد بپرم

با نگاه پر از احساس تو درگیر شوم..

حس خوبی‌ست نفسهای تو را لمس کنم

آنقدر سیر ببوسم، نکند سیر شوم؟

درد اگر از تو به اعماق وجودم برسد 

حاضرم دم نزنم تا که زمینگیر شوم!

باید ابراز کنم نیت رویایم را 

باید از زاویه ی شعر تو تفسیر شوم

یک غزل باشم و تا مرز جنونت ببرم 

پر از آرایه و اندیشه و تصویر شوم

اولین تار سفید سر من را دیدی 

حس خوبی‌ست در آغوش خودت پیر شوم...

"صنم نافع"

خیال باطل

تا قبل از در آغوش گرفتنش گمان می کردم

زندگی فقط زنده بودن است!

"سید علی صالحی"

عطر تو میچسبه..

آرامش آغوش خون گرمت
بعد از شب کولاک مى چسبه
هرجاى این تهران آلوده
عطر تو وحشتناک مى چسبه!
"رستاک حلاج"

...

دارم هِی نیامَدنت را خواب می‌کنم و آمدنت را خواب می‌بینم

داشتنت را بغل می‌کنم و بوسیدنت را خیال می‌بینم

دارم  هِی با تو حرف می‌زنم

هِی با تو حرف زدن را، گوش می‌کنم

هر روز  کنارِ تو راه میروم، قدم می‌زنم

خسته می‌شوم

کنارِ تو دراز می‌کشم می‌خوابم!

سلام خوبِ قشنگم

پاهایت درد نگیرد از سنگینی‌ سرم

آخر، سرم پُر از سنگین است

از دِق‌هایِ انتظار

از نیامدن‌ هایِ، هِی تو

از کجا رفته‌ای،

راهِ کدام جاده را گرفته‌ای سنگین است،

بگذار سرم را از پایِ تو بردارم!

تمامِ دردهایی که کشیدی را دارد

تمامِ دلتنگی‌هایی که داشتی را

تمامِ اجبارِ رفتن و بیهوده، رفتن را

سرم به اندازه‌یِ خیلی سنگین است

به‌قدرِ زیادمی‌ترسم پایت درد بگیرد وُ

نتوانی برگردی

بیایی

وَ در آغوشَ‌م خواب روی!

 بگذار سرم را از پایِ خیال تو بردارم

سنگین است..

خوابت درد می گیرد...

"افشین صالحی"

زمستان سرد..

چه زمستان غم انگیز بدی خواهد شد...!

ماه دی باشد و آغوش کسی کم باشد..

"انسیه آرزومندی"

درد شب بیداری..

شبانگاهان که مه می رقصد آرام

میان آسمان گنگ و خاموش

تو در خوابی و من مست هوس ها ؛

تن مهتاب را گیرم در آغوش..

"فروغ فرخزاد"

مکن فراموش مرا..

تا از تو جدا شده ست آغوش مرا

از گریه کسی ندیده خاموش مرا..

در جان و دل و دیده فراموش نه ای..

از بهر خدا مکن فراموش مرا..

"مولانا"

طبق معمول من بی سر و پا جاماندم..

به روشنای تو زل میزند سیاهی ها

شبیه غبطه ی جامانده ها به راهی ها 

بجز سلام به تو، آن هم اکثراً از دور

چه کرده ایم در این عمری از تباهی ها؟

به پیشگاه شما سر به زیر می آیم

به سربلندترین شکل عذرخواهی ها

دو لنگه درب حرم باز، مثل آغوشت

همیشه هست پذیرای بی پناهی ها

ازین به بعد ندارند تاب دریا را

که خواب حوض تو را دیده اند ماهی ها

که سنگفرش تو از جنس چشم آهوهاست

و خاک پای تو اکسیر خوش نگاهی ها 

دوباره باید ازینجا به جاده زل بزنم

همان حکایت جامانده ها و راهی ها

" هادی جانفدا"

وای بر من..

وای بر من که در این بازی بی سود و زیان

پیش پیمان شکنی چون تو شدم عهدشکن..

باز با گریه به آغوش تو بر میگردم

چون غریبی که خودش را برساند به وطن..

"فاضل نظری"

خانه برانداز

حالیا خانه بر انداز دل و دین من است

تا در آغوش که می خسبد و همخانه ی کیست..

"حافظ"

گناهش با من..

تو بیا مست در آغوش من و دل خوش دار

مستی ت با بغلت هر دو گناهش با من!

"حسین منزوی"

لبخندت..

لبخند مرا بس بود..

آغوش له م می کرد..!

"علیرضا آذر"

شب..

شب چرا می کشد مرا؟

تو نشسته ای کجای ماجرا؟

من چنان گریه میکنم که

خدا مگر بغل کند مرا..

"مونا برزویی"

بغلم کن که نمیرم!

هوای سرد تنهایی فقط یک کوچ می خواهد

مرا  از این همه سرما ببر قشلاق آغوشت..

"ناشناس"

این کجا و آن کجا؟

خفتم به یاد یار در آغوش گل ولی..

آغوش گل کجا و برو دوش او کجا..؟!

"رهی معیری"

لباس آغوشت..

رو به این آیینه هر پیرهنی پوشیدم..

غیر آغوش تو چیزی به تنم جور نشد..

"فرامرز عرب عامری"

من و تو...

من که خوابم نمی برد

خواب راحتم را گرفته بی تابی..

عشق من!

نیمه های شب شده و...

 تو در آغوش همسرت خوابی..

"حسین صفا"

روزی ار..

هر شبم با غم هجران تو سر بر بالین

روزی ار با تو نشد دست در آغوش مرا..

"سعدی"

آآآآآآآآآآآآآخ....

نفسش سخت گرفته است ،  به آغوش بکش

این زن خسته ی رنجور به هم ریخته را..

"ناشناس"

چگونه بی مایی؟

تنم  در بستری آغشته بر عطر تو می سوزد

کجای این شب آکنده از آغوش ، بی مایی...؟

"ناشناس"

زندگی به هم می ریزد..

دلم از رفتن تو سخت به‌هم می‌ریزد

بروی واژه‌ی خوشبخت به‌هم می‌ریزد

آمدی توی خیابان و همه فهمیدند

شهر را موی کمی لخت به‌هم می‌ریزد

عطر آغوش و تنت حاشیه‌ی امنیت است

مرد را فاصله در تخت به‌هم می‌ریزد

پاره کن پیرهنم را که  زلیخا را باز

حالت پارگی رخت به‌هم می ریزد

عشق با فتح دلت تاجگذاری شده است

بروی سلطنت و تخت به‌هم می‌ریزد

آنچه در تجربه‌ی ماست نشان داده که عشق

تا خیالت بشود تخت.. به‌هم می ریزد

دوستت دارم و این یک کلمه شعر من است

شعر را قافیه سخت به‌هم می ریزد

"علی صفری"

چای ..

خستگی را آغوش تو در میکند...

وقتی نیستی عجالتا چای می خوریم ..

چه کنیم؟!

"علیرضا روشن"

بغلم کن که من از همه خسته م..

بغلم کن غم در زخم شناور شده ام..

بغلم کن گل بی طاقت پرپر شده ام..

بغلم کن که جهان کوچک و غمگین نشود..

بغلم کن که خدا دورتر از این نشود..

"حامد ابراهیم پور"

خستگی ..

خسته ام ..

مثل در آغوش کسی جا نشدن ..

"سید مهدی موسوی"

دوری ..

آه از این غربت نزدیک ..

و از آن حسرت دور..

عشق در سینه من هست 

و در آغوشم نیست ..!

"اصغر معاذی"

حسرت بر دل..

می تراود حسرت آغوش از آغوش ما..

زخم را نتوان دهان از شکوه بیداد بست ..

"صائب تبریزی"

..

به دل هوای تو را دارم و بر و دوشت

که تا سپیده دم امشب کشم در آغوشت..

چنان نسیم که گلبرگ ها ز گل بکند

برون کنم ز تنت برگ برگ تن پوشت..

"حسین منزوی"