من همینقدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست..
فکر کردن به تو یعنی غزلی شورانگیز..
که همین شوق مرا خوب ترینم ، کافی ست..
"محمد علی بهمنی"
دلم گرفته..
به خود قول داده م اما..
برایتان ننویسم چه با دلم کردند..
دو استکان بنشین رفع خستگی خوب است
دوباره در دلم انگار چای دم کردند..!
"محمدعلی بهمنی"
از او که گفت: «یار تو هستم» ولی نبود..
از خود که زخم خورده ام از یار..
خسته ام...!
"محمد علی بهمنی"
وقتی همه جا از غزل من سخنی هست
یعنی همه جا تو ، همه جا تو ، همه جا تو..
پاسخ بده از این همه مخلوق چرا من؟!
تا شرح دهم از همه ی چرا تو...!
"محمد علی بهمنی"