شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

صبوری..

ای بغض پر از عصیان

این بار صبوری کن...

"علیرضا آذر"

آن من دیگر..

این مجمع الجزایر افسرده

آن دختری که خواسته بودی نیست!
این خنده ی زخمی بغض آلود

این گریه های هرشب پنهانی...

"اهورا فروزان"

خدایی..

از نگاهم رفتی و دارد خدایی می کند

بغض هایی از رگ گردن به من نزدیک تر..

"فرامرز عرب عامری"

بغض وقتی میرسد...

بغض وقتی می رسد شاعر نباشی بهتر است..

بغض وقتی گریه شد ، خودکار می خواهد فقط..

"علی صفری"

گریه ی کلمات..

با ما چه کرده بغض که دور از تو سالهاست

لب باز میکنیم ، سخن گریه میکند!

"حسین دهلوی"

بس است..

گاهی همین که دل به کسی بسته ای بس است..

بغضت ترک ترک شد و نشکسته ای بس است..

گاهی فقط همین که به امید دیگری

از خود غریبه تر شدی و خسته ای ،

بس است..

"حسین منزوی"

...

با همه خوب و بدت ، با همه پیچیدگی ت

درک این مسئله که بی تو بمیرم ساده ست

توی تنهائی و تب اَشهد خود را خواندم

خانه ام بی تو پر از بغضِ  موذن زاده ست

رفتنت خواب بدی بود دلم می خواهد

که از این خواب پریشان بپرم گریه کنم

از خود صبح فقط منتظرم شب برسد

تا پتو را بکشم روی سرم گریه کنم

گفته بودی که ترانه هام خاکستری اند

که چرا ذوق تو از شعر و غزل کم کرده

اولاً عشق به اندازه ی کافی تلخ است

ثانیاً غصه ی تو پاک کلافه م کرده

با خودت فکر کن آخر تو نباشی چه کسی

توی کافه وسط دود مرا نقد کند

بی تو این شاعر بدبخت، ماه دمِ بخت

در خیالات خودش با چه کسی عقد کند؟

بی خداحافظ و بی بدرقه و بی موقع

فکر کن این همه با هم غم سنگینی داشت

مثل کم ارزشیِ دسته گلی مصنوعی

عشق در زندگی ات جنبه تزئینی داشت . . .

"احسان رشیدی"

نفس..

امشب ای کهنه دلآرام ، دلم غمگین است..

بغض در سینه گره بسته ، نفس سنگین است..

"غلامرضا کفایی"

جای تو خالی..

میان من و این بغض بی قرار

جای تو خالی..

"سید علی صالحی"

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید..

اناری ترک خورده در چشم من

جهان در نگاهم شده غرق خون

و بغضی گرفته گلوی مرا..

برای سرودن زبانم دهید..

"امید صباغ نو"

من زیر گریه شکستم ...

وقتی که تیر خاطره توی گلو نشست

وقتی که بغض آمد و این رو به رو نشست

در خاطرات من بجز افسانه ات نبود،

من زیر گریه بودم و تو شانه ات نبود...

"پویا جمشیدی"

امان از نیمه شب..

عشق آن بغض عجیبی ست که از دوری یار

نیمه شب بین گلو مانده و جان می گیرد..

"ناشناس"

کم نیاوردم ..

شبیه کودکی پیش رفیقانش زمین خورده

درونم بغض بی رحمی ست ،

اما کم نیاوردم..

"سعید صاحب علم"

یاد تو در خاطر من ..

بغض من گریه شد و راه تماشا را بست ..

از تو جز منظره ای تار ندارم در یاد..

"احسان افشاری"

باز هم بی تابی ..

باز هم نصفه شب و تاب و تبی تکراری 

دلبرم! دخترِ مهتاب! تو هم بیداری؟        

گل شب بوی غزل ریز! مزاحم نشوم!   

وقت داری کمی از روی غمم برداری؟؟  

میشود دست به بغضم بکشی؟ بی زحمت!

میشود گوش به آهنگِ دلم بسْپاری؟

"یک نفر آدمم و چند نفر غمگینم" 

خسته ام،خسته از این زندگیِ اجباری!

شده مخروبه بنایِ دلِ کج بنیادم!

شاعری را چه به وصله زدن و معماری!

خسته ام،منتظرِ معجزه ی تازه ایَم

تو بیایی به دلم دینِ نُویی می آری!

کاش! پایانِ غمِ من به خودت ختم شود

کاش! شیرین شود این درد و غمِ تکراری! 

"عقیل پورجمالی"

بهار خنده ، زمستان بغض...

آخرش روزی بهار خنده هامان می رسد..

پس بیا با عشق ، فصل بغضمان را رد کنیم ...

"قیصر امین پور"

....

سکوت می کنم و بغض می شوم آرام
میان قهقهه ی خنده های اجباری ...

"احسان احسانی"