شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

...

هیچ همدردی نمی‌یابم سزای خویشتن 

می‌نهم چون بیدِمجنون سر به پای خویشتن

"صائب "

قصه ی عشق مرا..

پلک بر هم بزن این چشم اذان پخش کند

اشهَدُ انّ ” تو” در کل جهان پخش کند

خنده بر لب بنشان حالت لبخند تو را

بدهم “حاج حسین و پسران” پخش کند

بغلم کن همه جا ! شهر حسودی بکند

چشم تو بین زنان تیر و کمان پخش کند

باد با موی تو هر لحظه تبانی کرده

راز دیوانگی ام را به جهان پخش کند

بشود فاش همه راز اشارات نظر!

قصه عشق مرا نامه رسان پخش کند

شعر من خوبترین شعر جهان است اگر

آنچه از روی تو دیده ست زبان پخش کند..

وصف زیبایی تو در همه ی ابیاتم

آب دریاشده تا قطره چکان پخش کند

درد یعنی تو نباشی بغلم ناز کنی...

رادیو لحظه ای آواز بنان پخش کند

"علی صفری"

دردم این است..

دردم این است  که من بی تو دگر
از جهان دورم و بی خویشتنم..
تا جنون فاصله‌ای نیست  از اینجا که منم
مگرم سوی تو راهی باشد چون فروغ نگه‌ت 
ورنه دیگر به چه کار آیم  من ...؟!
"مهدی اخوان ثالث"

دردم از یار است و درمان نیز هم..

حال من حال مریضی است که در کشتن او
درد و درمان و طبیبش همه همدست شدند...
"حسین عباسی فر"

در آغوش خودت پیر شوم...

حس خوبی‌ست در آغوش خودت پیر شوم 

اینکه یک عمر به دستان تو زنجیر شوم

آسمانم شوی و تا به سرم زد بپرم

با نگاه پر از احساس تو درگیر شوم..

حس خوبی‌ست نفسهای تو را لمس کنم

آنقدر سیر ببوسم، نکند سیر شوم؟

درد اگر از تو به اعماق وجودم برسد 

حاضرم دم نزنم تا که زمینگیر شوم!

باید ابراز کنم نیت رویایم را 

باید از زاویه ی شعر تو تفسیر شوم

یک غزل باشم و تا مرز جنونت ببرم 

پر از آرایه و اندیشه و تصویر شوم

اولین تار سفید سر من را دیدی 

حس خوبی‌ست در آغوش خودت پیر شوم...

"صنم نافع"

شربت دیدار..

دگر از درد تنهایی به جانم یار می‌باید

دگر تلخ است کام شربت دیدار می‌باید..

"شیخ بهایی"

سینه م..

سینه م دکان عطاری ست..

دردت چیست...؟

"محمد صالح علاء"

افهم..

دنیا حکایت تلخی ست از درد و غصه و ماتم..

دنیا حکایت تلخی ست..

افهم علیرضا!

افهم..

"علیرضا قزوه"

درمان دردم..

آنجا که به عشاق دهی درد محبت

دردی هم از این عاشق دلخسته دوا کن..

"شهریار"

نباید بخوابیم!

نباید بخوابیم!
 در خواب خواهیم مرد!
 درد ما تنها همین دغدغه دیر به دیر نیست..
 تنها همین نیست که ممکن است تشنه در تاریکی بمیریم! 
خیلی وقت است که از شدت خستگی دیگر خوابمان نمی رود..
اینجا در این سرزمین چقدر سخت است حتی مردن به رایگان!
"سید علی صالحی"

دوستان خجالتی..

از تو در حال منفجر شدنم
در سرم بمب ساعتی دارم!
شب که خوابم نمی‌ برد تا صبح
صبح سردرد لعنتی دارم
همه از پشت خنجرم زده‌اند
دوستانی خجالتی دارم !!
"سید مهدی موسوی"

سهم من از زنانگی م..

در شهر پرسه میزنم و درد میکشم..

در کوچه راه میروم و گریه میکنم..

در خانه چای میخورم  و ضجه میزنم..

سهم من از زنانگی م یک جهان غم است..

"اهورا فروزان"

دردهایی قوی تر..

رفتنت اوج جنگ در من بود

خواهش و التماس از دشمن!

رفتی و من به چشم خود دیدم

دردهایی قوی تر از مردن..

"اهورا فروزان"

بی باکی..

ترسیدن ما چون که هم از بیم بلا بود

اکنون ز چه ترسیم که در عین بلاییم؟!

"مولانا"

گر خبر یابی..

اگر شب ها خبر یابی ز درد انتظار من

ز خواب ناز رو ناشسته آیی در کنار من..

"صائب تبریزی"

طبیبم رو میخوام..

تا چند باشی درد من؟

درمان من شو ساعتی..

"نظامی"

...

دارم هِی نیامَدنت را خواب می‌کنم و آمدنت را خواب می‌بینم

داشتنت را بغل می‌کنم و بوسیدنت را خیال می‌بینم

دارم  هِی با تو حرف می‌زنم

هِی با تو حرف زدن را، گوش می‌کنم

هر روز  کنارِ تو راه میروم، قدم می‌زنم

خسته می‌شوم

کنارِ تو دراز می‌کشم می‌خوابم!

سلام خوبِ قشنگم

پاهایت درد نگیرد از سنگینی‌ سرم

آخر، سرم پُر از سنگین است

از دِق‌هایِ انتظار

از نیامدن‌ هایِ، هِی تو

از کجا رفته‌ای،

راهِ کدام جاده را گرفته‌ای سنگین است،

بگذار سرم را از پایِ تو بردارم!

تمامِ دردهایی که کشیدی را دارد

تمامِ دلتنگی‌هایی که داشتی را

تمامِ اجبارِ رفتن و بیهوده، رفتن را

سرم به اندازه‌یِ خیلی سنگین است

به‌قدرِ زیادمی‌ترسم پایت درد بگیرد وُ

نتوانی برگردی

بیایی

وَ در آغوشَ‌م خواب روی!

 بگذار سرم را از پایِ خیال تو بردارم

سنگین است..

خوابت درد می گیرد...

"افشین صالحی"

خودکشی مرگ قشنگی ست..

طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری..

غلط می گفت!

خود را کشتم و درمان خود کردم!

"وحشی بافقی"

خوشا دردی که ..

خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید

دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را..

"سعدی" 

مرده شور..!

من سوالم !

پر پرسیدن و بی هیچ جواب..

مرده شور شب و روز و من و این حال خراب..

"علیرضا آذر"

خسته ی دردم..

ای دل رنجور من

از من چشم همدردی مدار..

خسته ی دردم!

پرستاری نمی آید ز من..

"رهی معیری"

چه غم دارم اگر عشق به نوازش آید..

چه غم دارم که این زهر تب آلود تنم را در جدایی می گدازد..

از آن شادم که در هنگامه ی درد ، غمی شیرین دلم را می نوازد..

اگر مرگم به نامردی نگیرد ، مرا مهر تو در دل جاودانی ست..

وگر عمرم به ناکامی سرآید ، تو را دارم که مرگم زندگانیست..

"فریدون مشیری"

گریه ی بی حاصل..

هر شب از درد فراق تو بگریم تا روز

عجب ای گریه ی شب ها

که نکردی اثری..

"اوحدی"

غم تو..

ز روزگار مرا 

خود همیشه دردی بود..

غم تو آمد و 

آن را هزار چندان کرد!

"هلالی جغتایی"

الهی و یا رب..

گر به جراحت و الم دل بشکستیم ، چه غم؟

میشنوم که دم به دم  پیش دل شکسته ای..

"سعدی"

زخم تازه

او که همدردم شده گویا خودش هم درد بود..

او خودش زخم همان مرهم که می آورد بود..

"سعید صاحب علم"

از یار خودی گل خوردم!

از تحمل که گذشتم به تحمل خوردم..

دردم این بود که از یار خودی گل خوردم!

حرفی از عقب بداندیش به یک مست زدند ، باختم!

 آخر بازی همگی دست زدند!

"سید مهدی موسوی"

سینه درد..

این سینه نیست ، مرکز اجماع دردهاست ..

دیگر قدم خمیده تر از پیرمردهاست ..

"حسین دهلوی"

درمان مهجوری..

اندام پر از غم را 

 این درد مجسم را

زخمی که زنندم را

لبخند تو درمان است..

"ناشناس"