او مرا خاطر برنجاند
من او را عذر خواهم ، همچنان گویم:
مبادا خاطرش رنجیده باشد..
"اوحدی مراغه ای"
هرچه گویی بتوانم
مگر از روی تو صبر..
هر شب از درد فراق تو بگریم تا روز
عجب ای گریه ی شب ها
که نکردی اثری..
"اوحدی"
گر کند میل به خوبان دل من ، عیب مکن!
کاین گناهی است که در شهر شما نیز کنند..
مکن از برم جدایی
مرو از کنارم امشب..
که نمی شکیبد از تو
دل بی قرارم امشب..
گفتی که به وصلم برسی زود، مخور غم!
آری برسم گر ز غمت زنده بمانم!
دل به کسی سپرده م کو همه قصد جان کند..
کام کسی روا نکرد اشک بسی روان کند..
پنهان اگرچه داری ، چون من هزار مونس..
من جز تو کس ندارم ، پنهان و آشکارا..
امشب از پیش من شیفته دل دور مرو..
نور چشم منی ای چشم مرا نور ،
مرو...
بی تو تاریک نشستم
تو چراغ که شدی...؟!