شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

اگر این بود عمر..

زندگی کردن من مردن تدریجی بود..

آنچه جان کند تنم ، عمر حسابش کردم!

"فرخی یزدی"