شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

حال ما خوب است اما..

حال مرا هرکسی می پرسد بگو: خوب است...

اشکش روان

اندوه جاری

زخم ها کاری ست..

"حسین دهلوی"

بی تو..

خون به دل، 
خاک به سر، 
آه به لب، 
اشک به چشم...
بى جمال تو چه ها بر من مسکین آمد..
"بیدل دهلوی"

بخوان مرا ، صدای تو خوب است...

یک ریز به خودم می گویم

تو را خواب دیده ام!

و تو هنگام خواب هی دور من می چرخی..

دلتنگ نگاهت میکنم ،

نگاه بر لب هام میگذاری و میگویی: دوست داشتنی من!

صدای تو می پرد توی چشم هام

و حلقه حلقه اشک درونش می گردد..!

"عباس معروفی"

...

عیب است عاشق باشی و اشک نریزی!

ای چهره ی غمگین من 

کو آبرویت!؟!

"مهدی فرجی"

مرا فریاد کن!

نیما غم دل گو که غریبانه بگرییم

سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم..

"شهریار"

دیدم که هنوز..

تنها

غمگین

نشسته با ماه

در خلوت ساکت شبانگاه..

اشکی به زخم دوید ؛ ناگاه..

دیدم که هنوز عاشقم آه..

"فریدون مشیری"

خیال تو ..

تمام شب به خیال تو رفت و می دیدم

که پشت پرده ی اشکم سپیده سر میزد..

"هوشنگ ابتهاج"

خواب..

خواب در چشم من چسان آید 

چون دمی نیست خالی از سیلاب..

"فیض کاشانی"

درد دنیا..

ماجرای اشک و مژگان تا کجا گیرد قرار

ما سراسر آبله ، عالم سراپا سوزن است..

"بیدل دهلوی"

بگشای گره...

من آزرده دل را کس گره از کار نگشاید

مگر ای اشک غم امشب تو از دل عقده بگشایی..

"رهی معیری"

دلخوشی کاذب..

خودم را بی تو دلخوش میکنم جانا به هر نوعی..

گهی با اشک جانفرسا ، گهی لبخند مصنوعی...

"ه.الف.سایه"

مستی چشمانت..

چشم مستت چه کند با من بیمار امشب..

این دل تنگ من و این دل تب دار امشب..

آخر ای اشک دل سوخته ام را مددی..

که بجز ناله مرا نیست پرستار امشب..

"رهی معیری"

قاتل جانم...

دل به کسی سپرده م کو همه قصد جان کند..

کام کسی روا نکرد اشک بسی روان کند..

"اوحدی"

زخم در استخوان..

تو دوست داری در آرزوهایت 

"ناگهان رفته" ، ناگهان برسد..

گریه کن!

توی گریه می فهمی 

عشق باید به استخوان برسد!

"پویا جمشیدی"