شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

خدا داند..

به غارت رفت؟

یا خون  گشت؟

یا محو تماشا شد؟!

خدا داند چه  پیش آمد دل دیوانه ی ما را ..

"عظیم دهلوی"