شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

عید مبارک!

ظهور کن که به تنگ آمده ایم از تزویر

ز دست منتظرانت خلاص کن ما را!

"حسین جنتی"

زندگانی نیست!

خسته م دیگر از این در قامت غم زیستن

با بهشت نسیه در نقد جهنم زیستن

زندگانی نیست تمرین فراوان مردن است

شرم می آید مرا زینگونه کم کم زیستن..

"حسین جنتی"

خر چه داند قیمت نقل و نبات..؟!

مپرس از روزگارم مهربان!

حال مرا تنها عقیق اصل داند

کنج بازار بدل کاران...!

"حسین جنتی"

...

صد برگه ی سفید پسش داده ام بس است ..

کی خسته می شود فلک از امتحان من ...؟!

"حسین جنتی"

خسته...

ما خسته ایم!

خسته به معنای واقعی..

دل های ما شکسته به معنای واقعی..

این زخم سجده نیست به پیشانی م رفیق..

جای دری ست بسته به معنای واقعی..

"حسین جنتی"

پسر نوح ..

حالم چو دلیری ست که از بخت بد خویش

در لشکر دشمن پسری داشته باشد..

"حسین جنتی"

پایبندی ..

من نمی دانم چه چیزی پا‌یبندم کرده است  

کوه اگر پا داشت تا حالا از اینجا رفته بود...! 

"حسین جنتی"