خسته م دیگر از این در قامت غم زیستن
با بهشت نسیه در نقد جهنم زیستن
زندگانی نیست تمرین فراوان مردن است
شرم می آید مرا زینگونه کم کم زیستن..
"حسین جنتی"
مپرس از روزگارم مهربان!
حال مرا تنها عقیق اصل داند
کنج بازار بدل کاران...!
"حسین جنتی"
ما خسته ایم!
خسته به معنای واقعی..
دل های ما شکسته به معنای واقعی..
این زخم سجده نیست به پیشانی م رفیق..
جای دری ست بسته به معنای واقعی..
"حسین جنتی"
من نمی دانم چه چیزی پایبندم کرده است
کوه اگر پا داشت تا حالا از اینجا رفته بود...!
"حسین جنتی"