شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

...

هیچ همدردی نمی‌یابم سزای خویشتن 

می‌نهم چون بیدِمجنون سر به پای خویشتن

"صائب "

صبر..

ای آن که پای کوه به دامن شکسته‌ای

یک ذره صبر هم به من بیقرار بخش

"صائب تبریزی"

چرا بهترم..

بیماری من شد سبب پرسش معشوق 

می میرم از این غم که چرا بهترم امشب .. 

"صائب تبریزی"

گر خبر یابی..

اگر شب ها خبر یابی ز درد انتظار من

ز خواب ناز رو ناشسته آیی در کنار من..

"صائب تبریزی"

کاش..

هیچکس کاش نباشد نگهش بر راهی

چشم بر در بود و دلبر او دیر کند..

"صائب تبریزی"

گر بدانی..

 گر بدانی که چه خون میخورم از دوری تو

تا به غمخانه ی من پا به حنا می آیی..

"صایب تبریزی"

صبر است یا...

من و یک لحظه جدایی ز تو ، آنگاه حیات؟

اینقدر صبر به عاشق نسپرده ست کسی..

"صائب"

شرم بر ..

شرمنده نیستی که به این دستگاه حسن

دل می بری ز مردم و انکار میکنی؟!

"صائب تبریزی"

مرگ بی مرگی!

لب نهادم به لب یار و سپردم جان را ..

تا به امروز بدین مرگ ، نمرده است کسی ..

"صائب"

خبرم را باد هم نمی آورد..

کجا رسد به تو مکتوب گریه آلودم؟

که باد هم نبرد نامه ای که نم دارد..

"صائب تبریزی"

آسودگی..

در تمام عمر اگر یک روز عاشق بوده ای

از حساب زندگانی روز حشر آسوده ای..

"صائب تبریزی"

چه میشد اگر؟

ز تلخ گویی من عیش عالمی تلخ است..

به بوسه ای چه شود گر مرا دهان بندی؟!

صائب تبریزی"

...

گران گشتم به چشمش

بس که رفتم بی سبب سویش

مرا زین پای بی فرمان

چه ها بر سر نمی آید..

"صائب تبریزی"

...

احوال من مپرش که با صد هزار درد 

می بایدم به درد دل دیگران رسید ..

"صائب"

آرامش..

آرامش است

 عاقبت اضطراب ها ..

"صائب تبریزی"

آماده ی سوختن ..

درد را سر ،

داغ را لخت جگر ،

غم را دلم..

درد و داغ عشق را آماده ای چون من کجاست!؟

"صائب"

زلف یار..

یک دل حواس جمع مرا تار و مار کرد ..

زلف شکسته ی تو به صد دل چه می کند؟!

"صائب تبریزی"

دیگر نمی بینم..

ربوده است آنچنان فکر و خیال او مرا صائب

که پیش پا به چندین دیده بینا نمی بینم ..

"صائب"

شکر معبود..

بی آه سرد یاد نداریم سینه را 

شکر خدا که خانه ما بی نسیم نیست ..

"صائب تبریزی"

ای امان از بی کسی..

بی کسی دل های غمگین را کند غمخوار هم ..

غم دل ما را  نوازش کرد  و دل غم را نواخت..

"صائب تبریزی"

..

نامه پردازان در ایام فراق دوستان

با کدامین دست و دل یا رب قلم سر می کنند..؟

"صائب تبریزی"

بیچاره عشق...

بیگانه پروری چو تو در کائنات نیست

بیچاره عشقی که شود آشنای تو..

"صائب تبریزی"

دل من چرا نمی خوابی؟

ز فرقت تو ز دل امشب اضطراب نرفت ..

ستاره محو شد و چشم من به خواب نرفت ..

"صائب تبریزی"

انیس شب تنهایی..

همه شب من دل خود میخورم از تنهایی

تا خیال تو انیس شب تنهایی کیست..؟

"صائب"

تنهایی دلچسب..

آن کس که شناخت ذوق تنهایی را

از سایه ی خویشتن گریزان است..

"صائب"

جنون آهسته می گوید..

نمی دانم که را دیدم که از خود می رود هوشم!

جنون آهسته می گوید مبارک باد در گوشم...

"صائب"

زهر جدایی..

جدایی زهر خود را اندک اندک می کند ظاهر..

که گردد تلخ در مینا ، گلاب آهسته آهسته...

"صائب"

خانه خراب..

ناله اگر که برکشم

خانه خراب می شوی..

خانه خراب گشته م بس که سکوت کرده ام..

"صائب تبریزی"

دعا ..

دل بیمار مرا هر که گرفتار تو خواست

یا رب آزاد نگردد ز گرفتاری دل..

"صائب تبریزی"

سوختن...

سینه را مجمر کنم تا دل تهی گردد ز آه ..

نیست بس یک روزن این غمخانه ی پر دود را ..

"صائب تبریزی"