قسم به معنی لایمکن الفرار از عشق..
که پر شده ست جهان از حسین سرتا سر..
"سید حمیدرضا برقعی"
به خوبی تو حتی معترف بودند بدخواهان
یزید آنجا که می گوید الا یا ایها الساقی!
"حمید رضا برقعی"
دست از سر کم بردار ، من بابا ندارم..
سیلی نزن ، من با کسی دعوا ندارم...!
باشد بزن ، چشم عمو را دور دیدی؟!
من هیچکس را بین این صحرا ندارم...
"ناشناس"
خود را برسان به خیمه ها..
یاری کن!
با این یل زخم خورده همکاری کن..
یک تیر تو خورده ای و من چندین تیر..
این مشک!
بیا و آبروداری کن..
"سعید صاحب علم"
ای چشم تو بیمار ،
گرفتار..
گرفتار..
برخیز چه پیش آمده این بار علمدار؟
گیریم که دست و علم و مشک بیوفتد ،
برخیز فدای سرت ..
انگار نه انگار..
"فاضل نظری"
خاک سرخ این بیابان بوی مادر می دهد..
گوش کن!
آوای محزون حسین جان می رسد..
"ناشناس"
بس که دلتنگم اگر گریه کنم میگویند:
قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد..
عشق رازی است که تنها به خدا باید گفت ..
چه سخن ها که خدا با من تنها دارد...
"فاضل نظری"
خیلی گران تمام شد این آب خواستن...
یک مشک از قبیله ی ما یک "عمو" گرفت ...
"علی اکبر لطیفیان"
قسم به معنی لایمکن الفرار از عشق
که پر شده است جهان ، از حسین سر تا سر
"سید حمیدرضا برقعی"