تنم خلاصه ای از غم بود
اگرچه ظاهری عادی داشت
لبم برای نخندیدن
دلیل های زیادی داشت..
"حامد ابراهیم پور"
گذشته جمع شده ، چرک کرده در سر من ..
گذشته پر شده در پاره های دفتر من..
کسی نیامد از این درد کور کم بکند ..
و شعر..
شعر نیامد که راحتم بکند...!
"حامد ابراهیم پور"
بغلم کن غم در زخم شناور شده ام..
بغلم کن گل بی طاقت پرپر شده ام..
بغلم کن که جهان کوچک و غمگین نشود..
بغلم کن که خدا دورتر از این نشود..
"حامد ابراهیم پور"
بمان کنار من امشب..
دوباره شعر بخوان تا ..
برای هردویمان بعد گریه چای بریزم ...
دلم گرفته ازین جا..
کمی مراقب من باش!
دلم گرفته برای تو..
شب بخیر عزیزم..
"حامد ابراهیم پور"