شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

لبخند تلخ..

چنان بر چهره م با غصه چنگ انداختی دنیا

که از شادی نشانم نیست جز لبخند مخدوشی..

"سجاد رشیدی پور"

بهانه ی کوچک خوشبختی..

قسم به موی تو، از غم نشانه ای کوچک..

حسادتی ست که دارم به شانه ای کوچک..

تبسمی کن و بگذار باز شاد شود ،

جهان غم زده م با بهانه ای کوچک..

"سجاد رشیدی پور"

اگر فراغم بدهند...

به چشم خسته ی من نیز خواب می رسد اما ..

شب فراق ، دل بی شکیب  اگر  بگذارد ..

"سجاد رشیدی پور"

پریشان حال ِ گیسوی توام بانو..

یا دست بر این قلب پریشان شده بگذار

یا جمع کن آن موی پریشان شده ات را..!

"سجاد رشیدی پور"

پناه بر غربت!

پناه می برم از شر شهر بی تو به غربت ..

به گوشه ای که غمم را به گوش جاده بگویم..

"سجاد رشیدی پور"