شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

نیمه های شب..

نیمه های شب است و بیدارم..

نیمه های شب است و خوابیدی..

کاش هرگز تو را نمی دیدم..

کاش هرگز مرا نمی دیدی..

"اهورا فروزان"

تو را به گریه می سپارم

سه روز میشود امروز پشت پنجره م

بدون وقفه بر این اتفاق میباری

تو را به گریه سپردم که وقت آن شده است

مرا به دست خدایی که رفته بسپاری..

"اهورا فروزان"

سهم من از زنانگی م..

در شهر پرسه میزنم و درد میکشم..

در کوچه راه میروم و گریه میکنم..

در خانه چای میخورم  و ضجه میزنم..

سهم من از زنانگی م یک جهان غم است..

"اهورا فروزان"

دردهایی قوی تر..

رفتنت اوج جنگ در من بود

خواهش و التماس از دشمن!

رفتی و من به چشم خود دیدم

دردهایی قوی تر از مردن..

"اهورا فروزان"

آن من دیگر..

این مجمع الجزایر افسرده

آن دختری که خواسته بودی نیست!
این خنده ی زخمی بغض آلود

این گریه های هرشب پنهانی...

"اهورا فروزان"

...

کاش هرگز تو را نمی دیدم

این جهان بی بهانه  هم غم داشت!

زندگی بی تو هم مرا می کشت ،

این جهنم فقط تو را کم داشت..

"اهورا فروزان"