شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

آتش بر خرمن نشسته ..

احوال من ای دوست چنین است که انگار 

یک صاعقه بر جنگل خرم زده باشد...!

"رضا خادمه"