شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

تنها پناه آدمی...

از این سرای زشت

پناه می برم به شعر!

پناه می برم به عشق!

"نزار قربانی"

تو انگار نه انگار..

من  را به گناهی که ” نگاه  تو ” در آن  بود
بردند سر دار و تو انگار نه  انگار
اوج غم این قصه در این  شعر همینجاست
من بی تو پریشان و تو  انگار نه  انگار
دل تنگی  و بی هم نفسی  حال  خرابی ست
روی  دلم  آوار و تو انگار نه  انگار
دور از تو  شده سنگ صبور من دلتنگ
یک گوشه ی دیوار و تو انگار نه انگار
جان می کنم و محو تماشایی و هر روز
این حادثه تکرار و تو انگار نه  انگار
با عشق تو میمانم و میمیرم اگر چه
من می شوم آزار و تو انگار نه انگار..

"حسین عابدی"

زخم ناسور..

شنیده ام به رقیبم به خنده میگفتی

که زخم میزنم اما

نمیکشم او را!

"عبدالمهدی نوری"


دیدی هوا روشن شد..

حدس می ‌زنم که هوا روشن‌تر خواهد شد!

 مردم آسوده ، آسمان آبی

 ماه بی‌خیال و  ستاره به خواب،

 و من که باز با همین سیگار لعنتی

راه خود را خواهم رفت!

بعدها می‌ فهمید!

یعنی یکی‌ یکی می‌ آیید  بالای مزار ماه می ‌نشینید و آهسته می ‌گویید:

 این شعر ساده از تو نبود! 

 آسمان یادت داد...

گاه باید از شدت سادگی   به ستاره رسید!

دیدی هوا روشن شد

مردم آسوده..

 آسمان،‌ آبی ...!

حالا فقط یکی دو صبح دیگر تحملم کنید..

پشت سرم صدای پرپر پروانه می‌آید..

ماه می‌آید، 

یک سلسله ستاره ، ستاره‌ی روشن..

حتی یک عده هنوز ...!

دیدی هوا روشن شد!

"سید علی صالحی"

باران باش!

دوباره زنده کن این خسته‌ ی خزان‌ زده را
حلول کن به تنم،
 جان ببخش و جانان باش!
کویر تشنه ‌ی عشقم
 تداوم عطشم
دگر بس است!
 ز باران مگوی، 
باران باش!
"حسین منزوی "

خدا نکند..

خدا کند که مرا از دلش جدا نکند

من و جدا شدن از جان خود؛  خدا نکند!

گذشت از من رنجور بی نوا، اما

خدا نصیب کسی یار بی وفا نکند ..

و کاشکی که بماند کنار من آن دوست

کسی به غیر مرا « یار من » صدا نکند..

چنان قفس که پرنده درون آن حبس است

بغل بگیرد و من را دمی رها نکند..

خدای را که یقینا غریب خواهم مرد

اگر زمانه مرا با تو آشنا نکند..

"محمدحسین ناظران"

...

هیچ همدردی نمی‌یابم سزای خویشتن 

می‌نهم چون بیدِمجنون سر به پای خویشتن

"صائب "

دیدی..

دیدی! 

دیدی شبی در حرف و حدیث مبهم بی‌فردا گم‌ت کردم 

دیدی!

در آن دقایق دیر باور پر گریه گم‌ت کردم 

دیدی!

 آب آمد و از سر دریا گذشت و تو نیامدی!

حالا بیا به بهانه‌ای تمام شب مغموم گریه را

از آواز نور و تبسم ستاره روشن کنیم...

من به تو از خواب‌های آینه اطمینان داده‌ام..

ری‌را!

سرانجام یکی از همین روزها

تمام قاصدک‌های خیس پژمرده از خواب خارزار به جانب بی‌بند آفتاب و آسمان بر می‌گردند..                                                                                                                        "سید علی صالحی "

شب دراز است و..

گفتم روم که چشمت مایل به خواب ناز است

بگشود زلف و گفتا بنشین که شب دراز است...

"موسی همدانی" 

قصه ی عشق مرا..

پلک بر هم بزن این چشم اذان پخش کند

اشهَدُ انّ ” تو” در کل جهان پخش کند

خنده بر لب بنشان حالت لبخند تو را

بدهم “حاج حسین و پسران” پخش کند

بغلم کن همه جا ! شهر حسودی بکند

چشم تو بین زنان تیر و کمان پخش کند

باد با موی تو هر لحظه تبانی کرده

راز دیوانگی ام را به جهان پخش کند

بشود فاش همه راز اشارات نظر!

قصه عشق مرا نامه رسان پخش کند

شعر من خوبترین شعر جهان است اگر

آنچه از روی تو دیده ست زبان پخش کند..

وصف زیبایی تو در همه ی ابیاتم

آب دریاشده تا قطره چکان پخش کند

درد یعنی تو نباشی بغلم ناز کنی...

رادیو لحظه ای آواز بنان پخش کند

"علی صفری"

توبه...؟!

مانده ام ایراد این العفو ها در چیست

 که 

بوسه های بعد استغفار طولانی تر است ...!

 "علی عطری"

قهرمان بخند..

ببین!

هنوز دهان هزار خنده تویی ،

بخند!

آخر این داستان برنده تویی..!

"حامد ابراهیم پور"

شب جادو..

از شب جادو عبورم دادی و دیدم

نبود جادویی از سحر چشمان تو پر اعجازتر..!

"علیرضا قزوه"

کاش من هم عاقل بودم...

کاش من هم مثل خیلى ها عاقل بودم

کاش مى توانستم از چیزهاى بیهوده اى

مثل عشق

مثل علاقه

مثل آدمى...

بگذرم...

"سیدعلى صالحى"

دردانه ی من...

گرچه در خیل تو بسیار به از ما باشد

ما تو را در همه عالم  نشناسیم نظیـر..ـ

"سعدی" 

صبح دلتنگی...

عقل با دل رو به رو شد

صبح دلتنگی بخیر..

"فاضل نظری"

این چه شهری‌ست...

بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
رو مداوای خود ای دل بکن از جای دگر
کاندر این شهر، طبیب دل بیماری نیست
یارب این شهر  چه شهری است که صد یوسف دل
به کلافی بفروشیم و خریداری نیست...!
"همای شیرازی"

صبح یعنی..

صبح یعنی بغلم باشی و بیدار شوم

و پریشان کُندم موی بهم ریخته ات!

"امیرحسین اثناعشری"

دردم این است..

دردم این است  که من بی تو دگر
از جهان دورم و بی خویشتنم..
تا جنون فاصله‌ای نیست  از اینجا که منم
مگرم سوی تو راهی باشد چون فروغ نگه‌ت 
ورنه دیگر به چه کار آیم  من ...؟!
"مهدی اخوان ثالث"

اندوه خنده ی اساطیری..

گفتند بخند تا بخندد دنیا..

بر زخم خودش خنده زد آدم اما ،

در خامشی سینه ی ما می بینی

اندوه خدایان اساطیری را؟!

"معصومه صابر"

ای یار دلنواز..

دل مبر... 
یا جان ببر!
ای دلنواز  جان گداز...
"فیض کاشانی"

تو با من آشتی کردی ولی..

کسی را که برنجاند تو را هرگز نمی‌بخشم!

تو با من آشتی کردی ولی من با خودم قهرم...

"فاضل نظری"

تو با من باشی..

روزهایی که باهمیم

از سرنوشتم راضی ام ...

"محمد صالح علا"

چشمان تو..

با چشمان تو

مرا به الماس ستاره ها نیازی نیست...!

با آسمان بگو..

"احمد شاملو"

یاد تو روی لب های من چه میکند؟!

محبوب من!

هر شب این موقع از خودم می پرسم

اسم شما روی زبان من چه میکند؟ 

دم به دم اسم شما را از روی لبم پاک می کنم

 ولی باز آواز شما را میخوانم...

هر شب ،

هر شب دهانم بوی اسم شمارا میدهد!

یاد شما در سینه  من چکار میکند؟! 

"محمد صالح علا"

اگر تو نبودی...

اگر تو نبودی عشق نبود

همینطور اصراری برای ادامه ی زندگی

اگر تو نبودی زمین یک زیرسیگاری گلی بود

جایی برای خاموش کردن بی حوصلگی ها

اگر تو نبودی من کاملا بیکار بودم!

هیچ کاری در این دنیا ندارم

جز دوست داشتن تو...

"رسول یونان"

آغوش تو دریاست..

انگار با تمام جهان وصل می شوم

در لحظه ای که می کشمت تنگ در بغل!

"حسین منزوی"

جای تو باشد..

دو عالم را به یک بار از دل تنگ برون کردیم

تا جای تو باشد..!

"سعدی"

رقص خیال..

هوا آرام

شب خاموش

راه آسمان‌ها باز

خیالم چون کبوترهای وحشی می‌کند پرواز

رود آنجا که می‌بافند کولی‌های جادو گیسوی شب را..

"فریدون مشیری"

عاشقانه ...

مدت ‌هاست که برایت چیزى ننوشته‌ام

زندگى مجال نمى‌دهد، غم نان!

با وجود این، خودت بهتر مى‌دانى

نفسى که مى‌کشم تو هستى

خونى که در رگ‌هایم مى‌دود

و حرارتى که نمى‌گذارد یخ کنم

امروز بیشتر از دیروز دوستت مى‌دارم

و فردا بیشتر از امروز..

و این ضعف من نیست

قدرت تو است..

"احمد شاملو"