ز فرقت تو ز دل امشب اضطراب نرفت ..
ستاره محو شد و چشم من به خواب نرفت ..
"صائب تبریزی"
رفت آن سوار کولی..
با خود تو را نبرده ..
شب مانده است و
با شب تاریکی فشرده ..
"سیمین بهبهانی"
غمت ناخوانده مهمانی ست هر شب در سرای من..
اگر یک شب تو خود مهمان من باشی ، چه خواهد شد؟!
"عماد خراسانی"
آن را که غمی چون غم من نیست چه داند
کز شوق توام دیده چه شب می گذراند..
وقت است اگر از پای در آیم که همه عمر
باری نکشیدم که به هجران تو ماند..
"سعدی"
شبی دوباره و ای کاش های تکراری..
فدای چشم قشنگت ،
هنوز بیداری؟!
"احسان افشاری"
شب از شب های پاییزی ست..
از آن همدرد و با من مهربان شب های شک آور..
ملول و خسته دل ،
گریان و طولانی..
"اخوان ثالث"
درفرو بند که با من دیگر
رغبتی نیست به دیدارکسی
فکر، کاین خانه چه وقت آبادان!
بود، بازیچه ی دست هوسی...هوسی آمد وخشتی بنهاد
طعنه ای لیک، به بی سامانی
دیدمش، راه ازاو جستم و گفت:
بعد از این ت شب واین ویرانی...
"نیما یوشیج"
هر شبم وعده دهی کآیم و من در سر راهت
تا سحر چشم به ره مانم و دانم که نیایی..
"هاتف اصفهانی"
بمان کنار من امشب..
دوباره شعر بخوان تا ..
برای هردویمان بعد گریه چای بریزم ...
دلم گرفته ازین جا..
کمی مراقب من باش!
دلم گرفته برای تو..
شب بخیر عزیزم..
"حامد ابراهیم پور"
شب فرو می افتاد..
به درون آمدم و پنجره ها را بستم ..
باد با شاخه در آویخته بود..
من در این خانه ،
تنها..
تنها..
غم عالم به دلم ریخته بود..
"هوشنگ ابتهاج"
روز وصلم قرار دیدن نیست
شب هجرانم آرمیدن نیست
طاقت سر بریدنم باشد ،
وز حبیبم سر ِ بریدن نیست ..
"سعدی"
چشم مستت چه کند با من بیمار امشب..
این دل تنگ من و این دل تب دار امشب..
آخر ای اشک دل سوخته ام را مددی..
که بجز ناله مرا نیست پرستار امشب..
"رهی معیری"
صبح می بوسم تو را
شب توبه می گیرد مرا ..
صبح مشتاقم ولی ،
شب حال استغفار نیست ..
"سعدی"