درفرو بند که با من دیگررغبتی نیست به دیدارکسی
فکر، کاین خانه چه وقت آبادان!
هوسی آمد وخشتی بنهادطعنه ای لیک، به بی سامانیدیدمش، راه ازاو جستم و گفت:بعد از این ت شب واین ویرانی...
"نیما یوشیج"