شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

دوباره نیمه شب است و ..

دوباره نیمه شب است و

خودت که میدانی..

من و خیال تو و این سکوت طولانی..

"ناشناس"

خمار..

شدی شراب و شدم مست بوسه ی تو شبی..

کنون چه چاره کنم محنت خمار تو را ..

"سیمین بهبهانی"

مرده شور..!

من سوالم !

پر پرسیدن و بی هیچ جواب..

مرده شور شب و روز و من و این حال خراب..

"علیرضا آذر"

باید پس از این..

شب صبح شد و باز کسی چشم به راه است..

سخت است بفهمی که رقیبت خود شاه است

من مرد شبانی که فقط زمزمه میکرد: 

"معشوقه م ای کاش به دربار نمی رفت.."

باید چه کنم تا که سزاوار تو باشم؟

باید پس از این شاعر دربار تو باشم..

"ناشناس"

من بی تو..

بی تو هرشب منم و گوشه  تنهایی خویش

پای در دامن غم ، سر به گریبان ملال..

"هلالی جغتایی"

پایان شب سیه..

که می‌گوید «مأیوس نباش»؟

من امیدم را در یأس یافتم ،

مهتابم را در شب ،
عشقم را در سال بد یافتم
و هنگامی که داشتم خاکستر می‌شدم ، گُر گرفتم!

زندگی با من کینه داشت ، من به زندگی لبخند زدم!

 "احمد شاملو"

تسبیح موی تو..

اگر روزی بدست آرم سر زلف نگارم را

شمارم  مو به مو شرح غم شب های تارم را..

"شاطر عباس صبوحی"

بی نهایت..

بانو..

به بی قراری شاعر ببخش اگر

این شعرها به حضرت چشم ت جسارتند..

هی کوچه ..

کوچه..

کوچه..

به پایان نمی رسم..

شب های سرد و ابری من بی نهایت اند..

"اصغر معاذی"

آشوبگرشه

شب مهتاب و

فلک خواب و

طبیعت بیدار..

باز آشوبگر خاطرشیدا شده ای..

"شهریار"

بی خوابی..

یک شب خیال چشم تو دیدیم ما به خواب

زان شب دگر به چشم ندیدیم خواب را...

"سلمان ساوجی"

دیدم که هنوز..

تنها

غمگین

نشسته با ماه

در خلوت ساکت شبانگاه..

اشکی به زخم دوید ؛ ناگاه..

دیدم که هنوز عاشقم آه..

"فریدون مشیری"

..

می چکد سمفونی شب آرام روی دلتنگی خاموش غروب..

مغرب از آتش افسرده ی روز ، بی صدا می سوزد..

"احمد شاملو"

چشم به راه نخواهم ماند..

یک امشب را دیگر چشم به راه شعر نخواهم ماند..

من امشب خودم به عمد ؛

از احتمال آمدن تو برای خودم ترانه خواهم خواند..

"سید علی صالحی"

شب قرین شکنجه..

باز هم شب شد 

و

دلتنگی ما روشن شد..

"ناشناس"

زنده باد..

در تکلم کور باش کلمات

چشم های خسته ی مرا از من گرفته اند!

اما من..

اشاره به اشاره از حیرت بی باور شب

به تشخیص روشن روز خواهم رسید..

پس..

زنده باد امید!

"سید علی صالحی"

گریه ی بی حاصل..

هر شب از درد فراق تو بگریم تا روز

عجب ای گریه ی شب ها

که نکردی اثری..

"اوحدی"

خیال تو ..

تمام شب به خیال تو رفت و می دیدم

که پشت پرده ی اشکم سپیده سر میزد..

"هوشنگ ابتهاج"

شب..

شب حزین و من غمین و ره دراز..

"احمدرضا احمدی"

روز و شبم تو...

سحرم روی چو ماهت

شب من  زلف سیاهت

به خدا بی رخ و زلفت ،

نه  بخسبم نه بخیزم..

"مولانا"

شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد..

امروز در فراق تو دیگر به شام شد

ای دیده پاس دار که خفتن حرام شد..

"سعدی"

درد مهجوری

به ناز خفته چه داند که دردمند فراق

به شب چه می گذراند علی الخصوص غریب..

"سعدی"

عشق..

پریشان حالی شب های خود با او نمیگویم

که میترسم ببیند ناگهان خواب پریشانی..

"ناشناس"

سیلاب

شب چنان گریه کنم بی تو

که همسایه به روز ،

دست من گیرد و بیرون کشد از آب مرا..

"سعدی"

بگشای گره...

من آزرده دل را کس گره از کار نگشاید

مگر ای اشک غم امشب تو از دل عقده بگشایی..

"رهی معیری"

شب چرا نمی کشد مرا..

شب ندارد سر خواب..

شاخ مایوس یکی پیچک خشک ، پنجه بر شیشه ی در می ساید..

من ندارم سر یاس..

زیر بی حوصلگی های شب از دورا دور ،

ضرب آهسته ی پاهای کسی می آید..

"احمد شاملو"

...

با همه خوب و بدت ، با همه پیچیدگی ت

درک این مسئله که بی تو بمیرم ساده ست

توی تنهائی و تب اَشهد خود را خواندم

خانه ام بی تو پر از بغضِ  موذن زاده ست

رفتنت خواب بدی بود دلم می خواهد

که از این خواب پریشان بپرم گریه کنم

از خود صبح فقط منتظرم شب برسد

تا پتو را بکشم روی سرم گریه کنم

گفته بودی که ترانه هام خاکستری اند

که چرا ذوق تو از شعر و غزل کم کرده

اولاً عشق به اندازه ی کافی تلخ است

ثانیاً غصه ی تو پاک کلافه م کرده

با خودت فکر کن آخر تو نباشی چه کسی

توی کافه وسط دود مرا نقد کند

بی تو این شاعر بدبخت، ماه دمِ بخت

در خیالات خودش با چه کسی عقد کند؟

بی خداحافظ و بی بدرقه و بی موقع

فکر کن این همه با هم غم سنگینی داشت

مثل کم ارزشیِ دسته گلی مصنوعی

عشق در زندگی ات جنبه تزئینی داشت . . .

"احسان رشیدی"

شب..

شب چرا می کشد مرا؟

تو نشسته ای کجای ماجرا؟

من چنان گریه میکنم که

خدا مگر بغل کند مرا..

"مونا برزویی"

شب است و ..

شب به تنهایی خودش مامور بر آزار ماست..

وای از آن ساعت که با غم هم تبانی میکند..!

"ناشناس"

بهار میشود..

هی یار .. یار!

اینجا اگرچه گاه گل به زمستان خسته خار می شود..

اینجا اگرچه روز گاه چون شب تار میشود..

اما ..

بهار میشود!

من دیده ام که می گویم..

"سید علی صالحی"

خوش آنکه..

با من تویی شب تا سحر 

من مست خواب و بی خبر

خوش آنکه می آرد به سر

با دولت بیدار تو..

"حزین لاهیجی"