شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

بهار میشود..

هی یار .. یار!

اینجا اگرچه گاه گل به زمستان خسته خار می شود..

اینجا اگرچه روز گاه چون شب تار میشود..

اما ..

بهار میشود!

من دیده ام که می گویم..

"سید علی صالحی"

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد