شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

از یار خودی گل خوردم!

از تحمل که گذشتم به تحمل خوردم..

دردم این بود که از یار خودی گل خوردم!

حرفی از عقب بداندیش به یک مست زدند ، باختم!

 آخر بازی همگی دست زدند!

"سید مهدی موسوی"

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد