بانو..
به بی قراری شاعر ببخش اگر
این شعرها به حضرت چشم ت جسارتند..
هی کوچه ..
کوچه..
کوچه..
به پایان نمی رسم..
شب های سرد و ابری من بی نهایت اند..
"اصغر معاذی"
تو از قبیله ی قاجاری
من به چشم های تو مشکوکم!
رسیده ای که امیری را
ز چشم شاه بیندازی..
"ناشناس"
زخم خوردم گاهی از ایشان و گاه از چشم تو..
با رقیبان بر سر جانم رقابت داشتی!
"سجاد سامانی"
در تکلم کور باش کلمات
چشم های خسته ی مرا از من گرفته اند!
اما من..
اشاره به اشاره از حیرت بی باور شب
به تشخیص روشن روز خواهم رسید..
پس..
زنده باد امید!
"سید علی صالحی"
با مطلع ابروی تو هوش از سر من رفت
پیداست که بیت الغزل چشم تو چون است ..
با زلف تو کارم به کجا می کشد آخر؟
حالی ز دستم سر این رشته برون است ..
"هوشنگ ابتهاج"
به جای سرزنش من به او نگاه کنید
دلیل سر به هوا گشتن زمین ، ماه است..
شب مشاهده ی چشم آن کمان ابروست
کمین کنید رقیبان ، سر بزنگاه است ..
"فاضل نظری"
چمدان دست تو و ترس به چشمان من است..
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است..
"علیرضا آذر"
من بهاری م اما..
حس و حالم شبیه پاییزه..
تا شکوفه میده لبخندم ،
برگای خیس از چشام می ریزه..
"ناشناس"
عاشقت باشم و پنهان کنم و پیر شوم ..
این خودش فلسفه عشق درونی من است ..
هی نگاهت بکنم ، گم بشوم در چشمت..
گم شدن در شب چشمان تو پیدا شدن است ..
"ناشناس"
اناری ترک خورده در چشم من
جهان در نگاهم شده غرق خون
و بغضی گرفته گلوی مرا..
برای سرودن زبانم دهید..
"امید صباغ نو"
ربوده است آنچنان فکر و خیال او مرا صائب
که پیش پا به چندین دیده بینا نمی بینم ..
"صائب"
دل به نگاه اولین گشت شکار چشم تو ..
زخم دگر چه می زنی صید به خون تپیده را ..
"فروغی بسطامی"
پرسیدمش
چگونه و کی صبح می شود؟
چشمی ز هم گشود به نرمی جواب را ...
"حسین منزوی"
خواب مرگم باد اگر دور از تو خوابم آرزوست .
خون خورم بی چشم مستت گر شرابم آرزوست ..
"ناشناس"