شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید..

اناری ترک خورده در چشم من

جهان در نگاهم شده غرق خون

و بغضی گرفته گلوی مرا..

برای سرودن زبانم دهید..

"امید صباغ نو"

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد