شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

صبح چشمان تو آغاز جهان است ..

پرسیدمش 

چگونه و کی صبح می شود؟

چشمی ز هم گشود به نرمی جواب را ...

"حسین منزوی"

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد