شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

عاشقانه..

ای که دل بردی ز دلدار من

آزارش مکن..

"وحشی بافقی"

دل نگرانم!

برف بارید به این شهر

کجایی بی من؟!

کاش سردت نشود ..

دل نگرانم!

برگرد..!

"ناشناس"

تو..

ز تو کی توان جدایی؟

چو تو هست و بود مایی؟!

"فیض کاشانی"

بی طاقتی..

قدر تنی از پیرهنی فاصله داریم

وای از تو چه سخت است همینقدر جدایی!

"مهدی فرجی"

جای تو خالی..

میان من و این بغض بی قرار

جای تو خالی..

"سید علی صالحی"

...

می آیی و برای تو می گویم آخرش

با من ؛

عزیز..

بی تو چه کردند جمعه ها ..

"ناشناس"

دلخوشی کاذب..

خودم را بی تو دلخوش میکنم جانا به هر نوعی..

گهی با اشک جانفرسا ، گهی لبخند مصنوعی...

"ه.الف.سایه"

سفر..

جانان من سفر کرد ..

با او برفت جانم ..

"انوری"

از دل نرود آنکه از دیده رود..

گویند برو تا برود صحبتت از دل

ترسم هوسم بیش کند بعد مسافت ..

"سعدی"

چه کردی برای داشتنم؟!

مغرور ولی دست به دامان رقیبان

رسوا شدم و طعنه شنیدم ،

تو چه کردی..؟!

"فاضل نظری"

می دانستم..

می دانستم!

یک روز خسته می شوی ، می روی..

من می مانم و یک عمر دلتنگی..

"پویا جمشیدی"

خویشتن آزاری..

او رفت و با خود برد خوابم را ..

دنیا پس از او قرص و بیداری ست ..

دکتر بفهمد یا نفهمد باز ،

عشق التهاب خویشتن آزاری ست ..

"علیرضا آذر"

بلای باران!

شهر بعد از تو بلایی بر سرم آورده که

آنچه نوح آن را بلا می خواند باران من است ..!

"حسین زحمتکش"

ب قرارم..

به شام جدایی چه طاقتی ست مرا

که روز وصل دلم را قرار باید و نیست..!

"رهی معیری"

عمرم به آمدنت قد می دهد؟

این روزها که می گذرند

هر روز در انتظار آمدنت هستم

اما..

ا من بگو که آیا من نیز در روزگار آمدنت هستم؟!

"قیصر امین پور"

به چه قیمت؟

یک عمر جدایی به هوای نفسی  وصل..

گیرم که جوان گشت زلیخا..

به چه قیمت؟!

"فاضل نظری"

ای روزگار..

ای دل من اگر راز نگهدار تو بودم ،

این چشمه خشکیده نمی کرد تراوش..

من بی تو سر افکنده و دم سردم و دلخون ..

ای عشق!

سرت سبز و دمت گرم و دلت خوش..

"فاضل نظری"


بعد از تو..

بعد تو با کیست ،

نگهبانی من...؟

"پروین اعتصامی"

روزی ار..

هر شبم با غم هجران تو سر بر بالین

روزی ار با تو نشد دست در آغوش مرا..

"سعدی"

یوسف گمگشته..

یوسف گمگشته برگرد زلیخا دارد

بی تو و پیرهنت گریه کنان می میرد..

"ناشناس"

به کدام دل..؟

من خسته چون ندارم نفسی قرار بی تو

به کدام دل صبوری کنم ای نگار بی تو ..؟

"سعدی"

قرار بی قراری هایم رفت..

گویند صبر کن که بیاید نگار تو

آن روز صبر رفت که رفت از برم نگار..

"قاآنی"

چگونه بی مایی؟

تنم  در بستری آغشته بر عطر تو می سوزد

کجای این شب آکنده از آغوش ، بی مایی...؟

"ناشناس"

حرامم باد..

خواب مرگم باد اگر دور از تو خوابم آرزوست .

خون خورم بی چشم مستت گر شرابم آرزوست ..

"ناشناس"

مرو امشب ...

مکن از برم جدایی

مرو از کنارم امشب..

که نمی شکیبد از تو

دل بی قرارم امشب..

"اوحدی"

خفقان آور!

ای بی تو

فراخای جهان بر ما 

تنگ...

"سعدی"

حق با تو بود..

با آنکه بی دلیل رها میکنی مرا

آنقدر عاشقم که نمی پرسمت چرا؟

حق با تو بود ..

هرچه بکوشد نمی رسد ، شیر نفس بریده به آهوی تیزپا..

"فاضل نظری"

به جان رسیده لب کجایی..؟!

گفته بودی که بیایم چو به جان آیی تو..

من به جان آمدم اینک ، تو چرا می نایی؟!

"عراقی"

قصه ی غصه ..

بی تو 

دلتنگ ترین حادثه ی قصه،

 منم..

"ناشناس"

...

به راز گفتم با دل ، ز خاطرش بگذار..

جواب داد فلانی!

از آن ماست هنوز..

"سعدی"