شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شاعر ..

تو اگر سوژه ی اشعار معاصر باشی

حافظ و مولوی و سعدی دورانم من...!

"ناشناس"

معجزه ی دستهای تو ..

از دست های تو کارهای خارق العاده ای بر می آید

همانجا که هستی بمان...

اجازه‌ بده شعرها از من برایت بنویسند ،

اجازه بده برایت بخوانم تا چه اندازه‌ از بدو دوست داشتنت

پیراهن فصل ها زیباتر شده است...

کنار لبانت کناره می گیرم

و تمام حرف‌های دلم را از دهانت می شنوم

در فاصله‌ی پیشانی تو تا سایه‌ ات 

جنگل سبزی‌ ست که پرنده‌ های من آنجا آرام می‌ گیرند...

"سید محمد مرکبیان"

بوسه ی سانسوری...!

نگران نباش اگر 

لب های تو را سانسور می کنند ، شعرهای مرا نقطه چین!

از این به بعد

در چاپخانه های زیرزمینی

تو را خواهم بوسید...!

"رضا کاظمی"

زندگی به هم می ریزد..

دلم از رفتن تو سخت به‌هم می‌ریزد

بروی واژه‌ی خوشبخت به‌هم می‌ریزد

آمدی توی خیابان و همه فهمیدند

شهر را موی کمی لخت به‌هم می‌ریزد

عطر آغوش و تنت حاشیه‌ی امنیت است

مرد را فاصله در تخت به‌هم می‌ریزد

پاره کن پیرهنم را که  زلیخا را باز

حالت پارگی رخت به‌هم می ریزد

عشق با فتح دلت تاجگذاری شده است

بروی سلطنت و تخت به‌هم می‌ریزد

آنچه در تجربه‌ی ماست نشان داده که عشق

تا خیالت بشود تخت.. به‌هم می ریزد

دوستت دارم و این یک کلمه شعر من است

شعر را قافیه سخت به‌هم می ریزد

"علی صفری"

شاعر مرده...

پس از تو 

شاعر تو 

دیگر آن توانش نیست که باز

با غم عشقی دگر شود درگیر..

"حسین منزوی"

...

لکنت شعر و پریشانی و جنجال دلم

چه بگویم که کمی خوب شود حال دلم؟

کاش می شد که شما نیز خبردار شوید

لحظه ای از من و از درد کهن سال دلم ..

از سرم آب گذشته است مهم نیست اگر

غم دنیای شما نیز شود مال دلم ..

"نجمه زارع"

شب به فنا ...!

بمان کنار من امشب..

دوباره شعر بخوان تا ..

برای هردویمان بعد گریه چای بریزم ...

دلم گرفته ازین جا..

کمی مراقب من باش!

دلم گرفته برای تو..

شب بخیر عزیزم..

"حامد ابراهیم پور"

دوای دل..

گیریم خنجر حرف تو بر پهلوی باورها نشست ؛

نوش دارویی..

شرابی..

شیونی..

شعری به کارش می کنیم..

دل که چرکین شد ،

چه کارش می کنیم؟!

"شفیعی کدکنی"

می گریم ..

چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را ..؟

سوال می کنی و در جواب می گریم ..

غزل ، قصیده ، ... چه فرقی ست وقت دلتنگی؟

که با شنیدن هر بیت ناب می گریم ..

شراب می خوری از التهاب می خندی..

شراب می خورم از التهاب می گریم ..

"ناشناس"

امید واهی..

هر زمان فالی گرفتم غم مخور آمد ولی ..

این امید واهی حافظ مرا بیچاره کرد..

"محمد شیخی"

دلتنگی جمعه ها..

جمعه ها شرح دلم یک غزل کوتاه است ..

که ردیفش همه «دلتنگ توام» می آید..

"ناشناس"

دنیای جدای ما..

دنیا و حال خوب و خوشش عاید شما..

ما را برای شعر و غزل آفریده اند..

"ناشناس"

مصرعی شیوا..

شنیدم مصرعی شیوا ، که شیرین بود مضمونش..

منم مجنون آن لیلا ، که صد لیلاست مجنونش..

"فریدون مشیری"

..

کم حوصله ام مثل گلی اول پاییز..

قصری که مقارن شده با حمله ی چنگیز..

بر شاخه ی تنهایی من ، چند پرنده

دلگرم به ذکر غزلی رشک برانگیز..

از لای لبم ، سر زده یک شاخه گیلاس..

از لاله ی گوشت غزلی تازه بیاویز!

" علیرضا بدیع"

حفظ کن این غزلم را..

حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید..

بفرستند رفیقان به تو این بندش را ..

منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر..

لای موهای تو گم کرد خداوندش را ..

"کاظم بهمنی"

دام عشق..

تازه فهمیدم که حافظ در چه دامی شد اسیر..

با نگاهت ، خنده ات ، مویت ، شکارم کرده ای..!

"ناشناس"

آخ ...

آه لعنت به این شبایی که ... 

آخ لعنت به ما ،به مایی که ... 

تف به پایان ماجرایی که ... 

شعر را می برد به جایی که... 

[می کند صبر و می نویسد شعر] 

شعر،واگویه های مردی که ... 

چشم پف کرده،روی زردی که ... 

داغ سیگار و آه سردی که ... 

داستان ،داستان دردی که ... 

[می خورد بغض و می نویسد شعر ] 

شعر،ناگفته های لالی که ... 

صبح را شب کند به حالی که .... 

می کشد نقشه در خیالی که ... 

آخر قهوه ،توی فالی که ... 

[می برد رنج و می نویسد شعر ] 

شعر،چشمان آس و پاسی که ...

 می نشیند ته کلاسی که ... 

پرت پرت است این حواسی که ... 

قل اعوذ به رب ناسی که ... 

[می چکد اشک و می نویسد شعر] 

شعر ،اشک ست در نگاهی که ... 

چشمها دوخته به راهی که ... 

یوسفی مانده قعر چاهی که ... 

شعر یعنی صدای آهی که .... 

[می کشد آه و می نویسد شعر]

شعر،تلخی انتظاری که ... 

خاطرات خوش بهاری که ... 

خلوت آخر قراری که ... 

ترس بوسیدن و فراری که ..

[می دهد جان و ..]

"سجاد شهیدی"

غم انگیزترین..

این غم انگیزترین شعر جهان خواهد شد

شاعری واژه به سر دارد و معشوقی نه ...!

"افشین واعظی"

شعر یعنی مهربانی تو..

رج به رج هر بیت را از روی چشمت ساختم ..

شعرهایم دستباف مهربانی هاست توست..!

"فرامرز عرب عامری"

از این غم انگیزتر...

از این غم انگیزتر؟

شعرهای مرا برای معشوق خودت بخوانی

و من برای تو ،

فقط شاعری باشم با نام مستعار..

"کامران رسول زاده"

من و تو..

وقتی همه جا از غزل من سخنی هست

یعنی همه جا تو ، همه جا تو ، همه جا تو..

پاسخ بده از این همه مخلوق چرا من؟!

تا شرح دهم از همه ی چرا تو...!

"محمد علی بهمنی"

شعر..

شعرهای بلند را دوست ندارم

در آنها

همیشه تو را گم می کنم! 

"نسرین فخیمی"

 


خواستن ، توانستن ...؟

خواستم با غم عشقش بنویسم شعری

گفت هر خواستنی عین توانایی نیست ...

"فاضل نظری"

بغلم کن..

مرگ را آخر هر قافیه تمرین نکنم

مردم شهر تو را بعد  تو نفرین نکنم...

کاش این نعش به تقدیر خودش تن بدهد

کاش این شعر به من جرات مردن بدهد...

"حامد ابراهیم پور"

دلم گرفته باشد و ...

دلم گرفته باشد

و تو نباشی

و من جایی

میان سطرهای این شعر مرده باشم!

دلت که گرفت،

این شعر را بخوان

من

جایی، میان سطرهای این شعر مرده ام !

"کامران رسول زاده"