با مطلع ابروی تو هوش از سر من رفت
پیداست که بیت الغزل چشم تو چون است ..
با زلف تو کارم به کجا می کشد آخر؟
حالی ز دستم سر این رشته برون است ..
"هوشنگ ابتهاج"
بخیر می شود این صبح های دلتنگی
ببین که روشنم از یاد خوب لبخندت..
"معصومه صابر"
حالم شبیه شانه بیچاره ایست که
در لا به لای موی تو گم کرده راه را..
"حسین زحمتکش"
لابد از احوالم به تو آمار دادند
گفتند نزدیکش نشو ، هشدار دادند..
حتما شنیدی زخم های من عمیق است..
مردان بسیاری مرا آزار دادند..
"صنم نافع"
چمدان دست تو و ترس به چشمان من است..
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است..
"علیرضا آذر"
در خویش می سازم تو را ، در خویش ویران میکنم..
میترسم از حرفی که باید گفت و پنهان میکنم..
"عبدالجبار کاکایی"
امروز در فراق تو دیگر به شام شد
ای دیده پاس دار که خفتن حرام شد..
"سعدی"
منم که گاه به ترک تو سخت مجبورم..
تویی که دوری تو شیشه کرده خون ها را..
میان جاده بدون تو خوب میفهمم
نوشته های غم انگیز کامیون ها را...!
"نجمه زارع"
مرا خسته کردی و خود خسته رفتی..
سفر کرده ، با خانه ی من چه کردی؟
جهان من از گریه است خیس باران
تو با سقف کاشانه ی من چه کردی..!؟
"افشین یداللهی"
من محال است به دیدار تو قانع باشم
کی پلنگی شده راضی به تماشا از ماه..
"فاضل نظری"
با همه خوب و بدت ، با همه پیچیدگی ت
درک این مسئله که بی تو بمیرم ساده ست
توی تنهائی و تب اَشهد خود را خواندم
خانه ام بی تو پر از بغضِ موذن زاده ست
رفتنت خواب بدی بود دلم می خواهد
که از این خواب پریشان بپرم گریه کنم
از خود صبح فقط منتظرم شب برسد
تا پتو را بکشم روی سرم گریه کنم
گفته بودی که ترانه هام خاکستری اند
که چرا ذوق تو از شعر و غزل کم کرده
اولاً عشق به اندازه ی کافی تلخ است
ثانیاً غصه ی تو پاک کلافه م کرده
با خودت فکر کن آخر تو نباشی چه کسی
توی کافه وسط دود مرا نقد کند
بی تو این شاعر بدبخت، ماه دمِ بخت
در خیالات خودش با چه کسی عقد کند؟
بی خداحافظ و بی بدرقه و بی موقع
فکر کن این همه با هم غم سنگینی داشت
مثل کم ارزشیِ دسته گلی مصنوعی
عشق در زندگی ات جنبه تزئینی داشت . . .
"احسان رشیدی"
شب چرا می کشد مرا؟
تو نشسته ای کجای ماجرا؟
من چنان گریه میکنم که
خدا مگر بغل کند مرا..
"مونا برزویی"
مرده بودی و کسی در نفس من جان داشت..
مرده بودی و کسی باز به تو ایمان داشت..
"سید مهدی موسوی"