شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

در خواب..

این منم تنها و حیران..

نیمه شب ،

کرده ام همراز خود مهتاب را..

گویم امشب بینم آن گل را به خواب؟

من مگر در خواب بینم خواب را ..

"فریدون مشیری"

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد