شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

بی تو کجا برم؟

گر بر کنم دل از تو 

و بردارم از تو مهر

آن مهر بر که افکنم؟

 آن دل کجا برم؟

"حافط"

دام زلف..

جانم فدای زلف تو آن دم که پرسمت

کاین چیست؟!

موی بافته؟!

گویی که دام توست..

"امیرخسرو دهلوی"

عشق تو با هر نفس...

عشق تو با هر نفس آب حیاتم می دهد

این سراب عاشقی آخر به بادم می دهد

گر کنی با دل من در همه عمر جور و جفا

رنگ چشمان سیاهت هی قرارم می دهد

من و تو افتاده ایم فرسنگ ها از هم جدا

دوریت هر ثانیه  دارد عذابم می دهد

گرچه من بی سر و سامان شده م آخر عمر

عشق تو در وقت پیری اعتبارم می دهد..

می شوم با هر نگاهت مست ای آهوی من

ناز چشمان تو هر لحظه شرابم می دهد..

من که بی دینم ولی تو چادری ، با این وجود

حسرت لب های تو آخر وفاتم می دهد..

"سعید گشول"

طبیبم رو میخوام..

تا چند باشی درد من؟

درمان من شو ساعتی..

"نظامی"

...

دارم هِی نیامَدنت را خواب می‌کنم و آمدنت را خواب می‌بینم

داشتنت را بغل می‌کنم و بوسیدنت را خیال می‌بینم

دارم  هِی با تو حرف می‌زنم

هِی با تو حرف زدن را، گوش می‌کنم

هر روز  کنارِ تو راه میروم، قدم می‌زنم

خسته می‌شوم

کنارِ تو دراز می‌کشم می‌خوابم!

سلام خوبِ قشنگم

پاهایت درد نگیرد از سنگینی‌ سرم

آخر، سرم پُر از سنگین است

از دِق‌هایِ انتظار

از نیامدن‌ هایِ، هِی تو

از کجا رفته‌ای،

راهِ کدام جاده را گرفته‌ای سنگین است،

بگذار سرم را از پایِ تو بردارم!

تمامِ دردهایی که کشیدی را دارد

تمامِ دلتنگی‌هایی که داشتی را

تمامِ اجبارِ رفتن و بیهوده، رفتن را

سرم به اندازه‌یِ خیلی سنگین است

به‌قدرِ زیادمی‌ترسم پایت درد بگیرد وُ

نتوانی برگردی

بیایی

وَ در آغوشَ‌م خواب روی!

 بگذار سرم را از پایِ خیال تو بردارم

سنگین است..

خوابت درد می گیرد...

"افشین صالحی"

از چه رو با دشمن جانم شده م دوست ندانم!

تو را دوست داشتم چنان که انگار تو اخرین عزیزان من بر روی زمینی..

و تو رنجم دادی چنان که گویی من آخرین دشمنان تو بر روی زمینم!

"غاده السمان"

مغناطیس

تو مغناطیس دنیامی

دلم دور تو میگرده!

"علیرضا آذر"

شرط عاشقی..

الهی باشی و بسیار باشی

به شرط آنکه با ما یار باشی..

"ناشناس"

درد شب بیداری..

شبانگاهان که مه می رقصد آرام

میان آسمان گنگ و خاموش

تو در خوابی و من مست هوس ها ؛

تن مهتاب را گیرم در آغوش..

"فروغ فرخزاد"

جرم من..

جرمم این دان که 

ز جان

دوست ترت می دارم..

"عراقی"

چه بی رحمانه!!!!

اگر صیاد من باشم ،

اگر صیدم تو باشی ،

آه!

چه بی رحمانه خواهم خورد

لب های شکارم را ..!

"مهتاب یغما"

صبر..

هرچه گویی بتوانم 

مگر از روی تو صبر..

"اوحدی مراغه ای"

چراغ خاموش رابطه..

این هم از بهار

پس چرا سبز نمی شود چراغ رابطه؟!

از کدام خیابان به تو باید رسید..؟

"کامران فریدی"

غیرت..

از دوستی که دارم و غیرت که می برم

خشم آیدم که چشم به اغیار میکنی..

"سعدی"

..

تو که یارم نه ای

پیشم چرایی؟

"باباطاهر"

من شمع و تو پروانه..

گرد آن خانه بگردم

که در او خلوت توست..!

"وحشی بافقی"

تو بمان..

دلم ز هرچه به غیر از تو بود ، خالی ماند..

در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی..

"سیمین بهبهانی"

منم منم ، من تو..

آنکه آسان می سپارد جان به دیدارت ،

منم..

"فروغی بسطامی"

کار خیر..

یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند؟!

کار خیر است گر این شهر مسلمان دارد!

"علی صفری"

لبخند تو خلاصه خوبی هاست..

خبر داری که شهری روی لبخند تو شاعر شد؟

چرا اینگونه کافرگونه بی رحمانه می خندی..؟!

"فاضل نظری"

...

عیب است عاشق باشی و اشک نریزی!

ای چهره ی غمگین من 

کو آبرویت!؟!

"مهدی فرجی"

دلم..

دلم بی وصل تو

شادی مبیناد..!

"بابا طاهر"

خلوت دوست

گر به صحرا دیگران از بهر عشرت می روند

ما  به خلوت با تو ای آرام جان آسوده ایم..

"سعدی" 

قاتل..

مرا به عاشقی و دوست را به معشوقی چه نسبت است؟!

بگویید قاتل و مقتول..

"سعدی"

تمام نا تمام من..

مثل نوری که به سوی ابدیت جاری ست

قصه ای با تو شدآغاز که پایان نگرفت..

"فاضل نظری"

حسرت..

می شوم بیدار و میبینم کنارم نیستی..

حسرتت سر میگذارد بی تو بر بالین من..

"حسین منزوی"

..

چگونه من نکنم میل بوسه در تو

تویی که بشکنی ز خدا نیز شیشه ی پرهیز...!

"حسین منزوی"

عطر تو..

همیشه عطر تو بی تاب کرده جانم را

چنان که باد بپیچد به خوشه گندم..

"حسین دهلوی"

خوشا دردی که ..

خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید

دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را..

"سعدی" 

جزای ناشکری

جزای آنکه نگفتیم شکر روز وصال

شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال..

"سعدی"