شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

شـعـر یـعنـی پــرواز مـحـض

شعر میخوانم که رها شوم به بی کرانگی آسمان از قفسی تنگ ..

بغلم کن که من از همه خسته م..

بغلم کن غم در زخم شناور شده ام..

بغلم کن گل بی طاقت پرپر شده ام..

بغلم کن که جهان کوچک و غمگین نشود..

بغلم کن که خدا دورتر از این نشود..

"حامد ابراهیم پور"

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد